علی المرتضی زیارت ، شهادت ، عید غدیر ، ولادت بدون نغمه غلامرضا سازگار

شهريار ملک دلهايي نمي‌دانم که‌اي؟
جانشين حق تعالايي نمي‌دانم که‌اي؟
تا خدا مي‌بينمت يا با خدا مي‌بينمت
هم‌نشين با ذات يکتايي نمي‌دانم که‌اي؟
سين سِرّي، راي رمزي، حاي حييّ، نون نور
تحت بسم‌الله را بايي، نمي‌دانم که‌اي؟
آسماني يا زمين؟ يا ماه يا مهري، بگو
رعد؟ باران؟ ابر؟ دريايي؟ نمي‌دانم که‌اي؟
آدمي، نوحي، خليلي، هود و نوح و صالحي؟
يا کليمي يا مسيحايي؟ نمي‌دانم که‌اي؟
زمزمي رکني مقامي يا صفا و مروه‌اي؟
گرچه دانم فوق اينهايي نمي‌دانم که‌اي؟
انبيا را رهنمايي، اوليا را رهبري
مؤمنين را نيز مولايي، نمي‌دانم که‌اي؟
از بشر بالاتري و از ملک نيکوتري
فوق فوق معرفت‌هايي نمي‌دانم که‌اي؟
همچنان شمعي که تنها سوخته در انجمن
در ميان جمع تنهايي نمي‌دانم که‌اي؟
وسعت ملک خداوند است زير سايه‌ات
آفتاب عالم‌آرايي نمي‌دانم که‌اي؟
اولي و آخري و باطني و ظاهري
سيد و مولا و اولايي نمي‌دانم که‌اي؟
گرچه جان عالمي عالم تو را نشناخته
گرچه در مايي و با مايي نمي‌دانم که‌اي؟
گه شود خم نخل طوبي پيش سرو قامتت
گه کنار نخل خرمايي، نمي‌دانم که‌اي؟
گه شب معراج گردي با محمّد همنشين
گاه بر ايتام بابايي نمي‌دانم که‌اي؟
رخت نو از آن قنبر، جامه کهنه ز تو
او غلام است و تو آقايي، نمي‌دانم که‌اي؟
هم اميرالمؤمنيني، هم امام المتقين
هم ولي حق تعالايي نمي‌دانم که‌اي؟
گاه بر تخت خلافت، گاه در قعر قنات
گاه پايين، گاه بالايي نمي‌دانم که‌اي؟
گاه با حکم محمّد ‌مي‌روي در کام مرگ
گه اجل را حکم فرمايي نمي‌دانم که‌اي؟
گاه با عيسي ابن مريم بر فراز آسمان
گاه با موسي به سينايي نمي‌دانم که‌اي؟
اينکه مدح توست در آواي«ميثم»روز و شب
ناي جانش را تو آوايي نمي‌دانم که‌اي؟


استاد غلامرضا سازگار

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]