نخستین آیات و دستورات
تاریخ پیامبر اسلام، آیتی، محمد ابراهیم
در این که نخستین قسمتی که از قرآن مجید نازل شده کدام قسمت است، اختلاف است: بیشتر، پنج آیه اول سوره «علق» را گفتهاند.برخی هم سوره مدثر (1) را نخستین سوره نازل شده دانسته و به روایاتی استدلال کردهاند که منافاتی با نزول چند آیه از سوره اقرأ پیش از آن ندارد، کسانی هم سوره فاتحة الکتاب (2) را نخستین سوره میدانند، اینان نیز به روایاتی استدلال میکنند که با نزول چند آیه از سوره اقرأ و سوره مدثر، پیش از آن سازگار است. (3)
ظاهر گفتار ابن اسحاق این است که سوره «و الضحی (4) » پس از انقطاع وحی، نخستین بار نازل شده است، چه میگوید: سپس وحی از رسول خدا منقطع شد و سخت بر وی گران آمد و غمگینش ساخت (5) تا جبرئیل بر وی فرود آمد و سوره ضحی را آورد و پروردگارش سوگند یاد کرد که او را وانگذاشته و دشمن نداشته است. (6)
یعقوبی تصریح دارد که سوره مدثر بعد از آیات سوره اقرأ در روز دوم بعثت نازل شده و بنابر این انقطاع وحی پس از نزول این سوره خواهد بود.
مسألهای به نام انقطاع وحی
روح و روان پیامبر اکرم با نور وحی روشن گردید، و پیوسته پیرامون وظیفه سنگین خود که خدای بزرگ بر عهده او گذارده بود، فکر و تأمل میکرد.بخصوص آنگاه که خدا او را چنین خطاب کرد: «یا أیها المدثر قم فأنذر و ربک فکبر» (7)
ای جامه به خود پیچیده برخیز، و بیم بده و خدایت را بزرگ بشمار.
در اینجا تاریخ نگاران، و بویژه طبری که تاریخ او از افسانههای اسرائیلی و مسیحی پیراسته نیست، مسألهای به نام «انقطاع وحی» را عنوان میکند و میگوید: پیامبر گرامی، پس از دیدن آن فرشته و شنیدن نخستین آیات قرآن، در انتظار نزول پیام دیگری از جانب خدا به سر میبرد، ولی دیگر نه از آن فرشته زیبا خبری بود و نه آن سروش غیبی را بار دیگر شنید .
انقطاع وحی در آغاز رسالت اگر حقیقتی داشته باشد، جز نزول تدریجی قرآن چیز دیگری نیست و اصولا مشیت الهی بر این تعلق گرفته است که وحی خود را روی مصالحی تدریجا بفرستد و چون در آغاز وحی که اول کار بود، وحی الهی پیاپی نرسید، این مسأله به صورت انقطاع وحی، تلقی گردید، و هرگز نه انقطاع وحی بود و نه مسأله دیگر.
از آنجا که این مسأله، دستاویزی در دست نویسندگان مغرض شده است، به گونهای درباره آن سخن میگوئیم، تا روشن شود که مسألهای به نام انقطاع وحی، خالی از حقیقت است و تطبیق آیات قرآنی بر آن اساس حقیقتی ندارد.
اینک برای روشنگری، متن حادثهای را که طبری نقل کرده است، بازگو میکنیم و آنگاه به نقد آن میپردازیم.وی مینویسد:
هنگامی که دنباله وحی قطع گردید، اضطراب و شک و تردید آغاز بعثت، تجدید شد. «خدیجه» نیز مانند او مضطرب گشت و به او گفت: گمان میکنمخدا از تو قطع رابطه کرده است! او پس از شنیدن این جمله، به جایگاه دائمی (کوه حراء) متوجه شد.در این اثناء وحی آسمانی دو مرتبه فرا رسید و او را با آیات زیر مخاطب ساخت:
«سوگند به هنگام ظهر، و قسم به شب هنگامی که تاریکی سراسر آن را فرا میگیرد، خدایت تو را ترک نکرده، و دشمن نگرفته است.آخرت برای تو از دنیا بهتر است، به زودی خدای تو چیزهائی به تو میدهد که راضی و خشنود خواهی گشت.بیاد آر یتیم بودی، پناهت داد، حیران و سرگردان بودی، راهنمائیت کرد، تهی دست بودی بینیازت کرد، هیچگاه یتیم را میازار، و «سائل» را زجر منما، و نعمت پروردگار خود را گفتگو کن» (8).
نزول این آیات، مسرت و شادی فوق العادهای در روح او ایجاد کرد و فهمید که آنچه درباره آن حضرت میگفتند، همه بیپایه بوده است.
«افسانه است نه تاریخ»
تاریخ زندگی «خدیجه» ، ثبت خاطر تاریخ است.خدیجهای که هنوز اخلاق زیبا و کردارهای نیکوی محمد «ص» در برابر چشمان او مجسم است، و خدای خود را عادل و دادگر میداند، چگونه سوء ظن عجیبی، درباره خدای خود و پیامبر او پیدا نمود؟
«منصب نبوت» ، به شخصی عطا میشود که واجد ملکات عالیه و اوصاف حمیده باشد، و شخص «پیامبر» تا واجد یک سلسله صفات برجسته و شرائط خاصی نباشد، هرگز این منصب و مقام به او داده نمیشود.در رأس این صفات، عصمت و آرامش خاطر، اعتماد و توکل است و با داشتن چنین اوصاف هرگز تصورهای غلط گرد افکار او نمیگردد.دانشمندان گفتهاند: سیر تکاملی پیامبران از دوران کودکی آغاز میگردد، و پردهها و حجابها از برابر دیدگان آنها یکیپس از دیگری کنار میرود، و احاطه علمی آنان به حد کامل میرسد، و درباره آنچه میبینند و یا میشنوند، کوچکترین تردیدی پیدا نمیکنند، و کسی که حائز این مراتب گردد، هرگز گفته این و آن، در دل او شک و تردیدی به وجود نمیآورد.
آیات سوره «الضحی» ، خصوصا جمله: «ما ودعک ربک و ما قلی»«یعنی خدایت ترا ترک نگفته و دشمن نگرفته است» همین اندازه حاکی است که: کسی، این جمله را به رسول گرامی گفته بود، و اما گوینده که بوده و تا چه اندازه در روح او تأثیر کرده بود؟ از آن ساکت است.
بعضی از مفسران میگویند: که گوینده آن برخی از مشرکان بودهاند، و روی این احتمال تمام آیات، راجع به آغاز وحی نمیباشد، زیرا در آغاز بعثت، از نزول وحی جز خدیجه و علی، کسی آگاهی نداشت، تا زبان به اعتراض بگشاید.حتی همان طور که بعدا خواهیم گفت موضوع رسالت آن حضرت سه سال تمام بر غالب مشرکان مخفی بود، و او مأمور به ابلاغ رسالت خود برای عموم نبود، تا آنکه آیه: فاصدع بما تؤمر» (9) به آنچه مأموری آشکار کن، فرود آمد.
اختلاف سیرهنویسان درباره انقطاع وحی:
در سراسر قرآن، سخنی از انقطاع وحی به میان نیامده است، حتی اشارهای هم به آن نشده است.تنها این مسأله در کتابهای سیره و تفسیر به چشم میخورد و سیره نویسان و مفسران، در انگیزه انقطاع و مقدار آن، آنچنان اختلاف دارند که هرگز نمیتوان به یکی از آنها اعتماد کرد.اینک ما به گونهای به آنها اشاره میکنیم:
1 ـ یهود، از پیامبر درباره سه موضوع (روح، سرگذشت اصحاب کهف و ذو القرنین) سئوال کردند .پیامبر بدون اینکه انشاء الله بگوید: گفت فردا پاسخ سئوالهای شما را میگویم.از این جهت، وحی الهی قطع گردید.مشرکان از اینتأخیر خوشحال شدند و گفتند که خدا از او دست برداشته است.برای ابطال این اندیشه باطل، سوره «و الضحی» نازل گردید. (10)
بنابراین نظر، نمیتوان آن را مربوط به آغاز رسالت دانست.زیرا تماس دانشمندان یهودی با پیامبر پیرامون مسائل سهگانه، حدود سالهای هفتم بعثت بود، که هیئتی از جانب قریش رهسپار مدینه گردید، تا حقیقت رسالت پیامبر را با دانشمندان یهود در میان بگذارند و آنان به هیئت اعزامی گفتند که سه موضوع یاد شده را از محمد سئوال کنند. (11)
2 ـ زیر سریر پیامبر، بچه سگی مرده بود، و کسی متوجه نبود.هنگامی که پیامبر بیرون رفت، «خوله» ، خانه را جارو کرد و آن را بیرون انداخت.در این موقع، فرشته وحی، سوره «و الضحی» را آورد.وقتی پیامبر از تأخیر وحی پرسید گفت: «إنا لا ندخل بیتا فیه کلب»: ما به خانهای که سگ در آن باشد، وارد نمیشویم. (12)
3 ـ مسلمانان از تأخیر وحی پرسیدند، پیامبر گفت: چگونه وحی بیاید، در حالی که شماها ناخن و شوارب خود را نمیگیرید؟ (13)
4 ـ عثمان مقداری انگور و یا رطب برای پیامبر به عنوان هدیه فرستاد.سائل در خانه پیامبر آمد و پیامبر آن را به او بخشید.عثمان همان را از سائل خرید و باز برای پیامبر فرستاد .باز سائل در خانه پیامبر رفت و این کار سه بار تکرار شد.سرانجام، پیامبر از روی لطف گفت: تو سائلی یا تاجر؟ سائل از گفتار پیامبر ناراحت شد و برای همین جهت وحی تأخیر افتاد . (14)
5 ـ بچه سگی متعلق به یکی از زنان پیامبر و یا بستگان وی مانع از نزول جبرئیل گردید . (15) ـ پیامبر از تأخیر وحی پرسید، جبرئیل گفت من اختیاری از خود ندارم. (16)
باز در این میان اقوال دیگری هست که میتوانید با مراجعه به تفاسیر از آن مطلع گردید . (17)
ولی در این میان، طبری وجهی نقل کرده است که از میان این وجوه، نویسندگان پیشداور به آن چسبیده و آن را نشانه بروز شک و تردید در دل پیامبر دانستهاند و آن این است که: پس از حادثه «حراء» ، وحی آسمانی قطع گردید.خدیجه به پیامبر گفت: من فکر میکنم که خدا بر تو خشم کرده، و ترا دشمن داشته است.در این موقع وحی آسمانی نازل گردید که:
«ما ودعک ربک و ما قلی»: خدای تو، ترا رها نکرد و دشمن نداشته است. (18)
دلیل بر غرض ورزی و یا عدم تتبع این نوع نویسندگان، این است که از میان آن همه اقوال، تنها به یک احتمال چسبیده و آن را پایه قضاوت خود درباره شخصیتی قرار دادهاند، که در تمام زندگانی وی، اثری از تردید و شک دیده نشده است.با در نظر گرفتن جهات زیر، میتوان به بیپایگی این احتمال پی برد:
1 ـ خدیجه از زنانی بود که پیوسته به پیامبر عشق میورزید و تا آخرین لحظه زندگانی، در راه شوهر خویش فداکاری کرد و ثروت خود را وقف هدف پیامبر نمود و در سال بعثت، پانزده سال از زناشوئی آنان میگذشت.در این مدت خدیجه، جز پاکی از او چیزی ندیده بود، هرگز چنین بانوی علاقمندی با پیامبر با این خشونت سخن نمیگوید.
2 ـ آیه «ما ودعک ربک و ما قلی»، گواه بر آن نیست که خدیجه چنین سخنی را گفته باشد.این آیه حاکی است که چنین سخنی را کسی در حق پیامبر گفته است، و اما گوینده آن که بوده و چه کسی و چرا گفته است روشن نیست.
3 ـ ناقل این خبر، یک روز خدیجه را تسلیدهنده پیامبر و آرامکننده او معرفی میکند، تا آنجا که او را از انتخار و خودکشی باز میدارد، ولی روز بعد او را به قیافهای معرفی میکند که به پیامبر گفت که خدا تو را دشمن داشته است، آیا جا دارد که بگوئیم: دروغگو حافظه ندارد.
4 ـ هر گاه پس از حادثه کوه حراء و نزول چند آیه از سوره «علق» ، وحی منقطع گردید، تا این که سوره «و الضحی» نازل گردید، در این صورت باید سوره «و الضحی» از نظر تاریخ نزول، دومین سوره قرآن باشد، در صورتی که از نظر تاریخ نزول، یازدهمین سوره قرآن است. (19) فهرست سورههای قرآن، تا نزول سوره و الضحی به قرار زیر است:
1 ـ علق 2 ـ قلم 3 ـ مزمل 4 ـ مدثر 5 ـ تبت 6 ـ تکویر 7 ـ انشراح 8 ـ و العصر 9 ـ و الفجر 10 ـ و الضحی.
در این میان، یعقوبی در تاریخ خود (20) سوره و الضحی را سومین سوره از نظر تاریخ نزول میداند و همین نظر نیز با این نقل تطبیق نمیکند.
اختلاف در مدت انقطاع وحی:
مدت انقطاع وحی بسیار مبهم و به صورتهای گوناگون نوشته شده است و در تفاسیر اقوال زیر به چشم میخورد: 4 روز، 12 روز، 15 روز، 19 روز، 25 روز، 40 روز.
ولی با مراجعه به فلسفه نزول تدریجی قرآن، خواهیم دید که انقطاع وحی جریان استثنائی نبوده است.زیرا قرآن از روز نخست اعلام میکند که مشیت الهی بر این تعلق گرفته است که قرآن را تدریجا نازل کند.آنجا که میفرماید:
«و قرآنا فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث (21) این قرآن را به طور تدریج فرو فرستادیم که آن را آرام و با تأنی برای مردم بخوانی» .قرآن در جای دیگر پرده از روی راز نزول تدریجی قرآن برداشته و میفرماید:
«و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک و رتلناه ترتیلا» (22) افراد کافر گفتند چرا قرآن یک جا نازل نمیگردد، ولی ما این چنین نازل کردیم تا قلب تو را استوار سازیم و به او نظم خاصی بخشیدیم.
با توجه به شیوه نزول قرآن، هرگز نباید انتظار داشت که هر روز و هر ساعت، جبرئیل با پیامبر در حال تماس باشد و آیهای نازل گردد، بلکه به خاطر اسراری که در نزول تدریجی قرآن است و محققان اسلامی به شرح اسرار آن پرداختهاند. (23) قرآن در فواصل مختلفی طبق احتیاجات و نیازها، طبق سؤالها و پرسشها، نازل گردیده است .در حقیقت، انقطاع وحی در کار نبوده است، بلکه علتی برای نزول فوری وحی در کار نبود.
پینوشتها:
1 ـ سوره .74
2 ـ سوره .1
3 ـ ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 24 ـ .25
4 ـ سوره .93
5 ـ مدت فترت وحی سه روز است یا 15 روز یا 40 روز یا حدود دو سال یا دو سال و نیم، مختلف نوشتهاند (امتاع الاسماع، ص 14) .
6 ـ سیرة النبی، ج 1، ص 260، در روایتی که یعقوبی در ترتیب نزول سورههای قرآن مجید از ابن عباس نقل میکند نیز سوره ضحی پیش از مزمل و مدثر و فاتحة الکتاب است (ر.ک: ترجمه تاریخ، ج 1، ص 390) .سیوطی قصیدهای عربی مشتمل بر ترتیب نزول سورههای قرآن مجید (86 سوره مکی و 28 سوره مدنی) نقل کرده است (ر.ک: الاتقان، ج 1، ص 26 ـ 27) شهرستانی پنج جدول در ترتیب نزول سورهها و پنج جدول در ترتیب سورهها در پنج مصحف نقل میکند (ر .ک: تفیسر خطی شهرستانی، شماره 78 ب کتابخانه مجلس شورایملی تهران) .قاضی عیاض یحصبی سبتی و سعید بن أحمد مقری (عموی أحمد مقری نویسنده کتاب نفح الطیب) و کفعمی از بزرگان علمای شیعه هر کدام خطبهای دارند مشتمل بر نام همه سورههای قرآن به ترتیب فعلی قرآن مجید و کفعمی را نیز قصیدهای است در مدح رسول خدا مشتمل بر نام سورههای قرآن (ر.ک : أندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 226 ـ 228) .
7.سوره مدثر/1 ـ .3
.8 و الضحی و اللیل إذا سجی ما ودعک ربک و ما قلی، و للآخرة خیر لک من الأولی، و لسوف یعطیک ربک فترضی، ألم یجدک یتیما فآوی و وجدک ضالا فهدی و وجدک غائلا فأغنی، فاما الیتیم فلا تقهر و أما السائل فلا تنهر و أما بنعمة ربک فحدث ـ سوره ضحی/1 ـ .11
9.سوره حجر/ .94
.10 «روح المعانی» ، ج 30/157، «سیره حلبی» ، ج 1/349 ـ .350
.11 «سیره ابن هشام» ، ج 1/300 ـ .301
.12 «تفسیر قرطبی» ، ج 10/83 ـ 71، «سیره حلبی» ، ج 1/ .349
13.همان مدرک.
.14 «تفسیر روح المعانی» ، ج 30/ .157
.15 «غرائب القرآن در حاشیه تفسیر طبری» ، «تفسیر ابو الفتوح» ، ج 12/ .108
.16 «ابو الفتوح» ، ج 12/ .108
.17 «مجمع البیان» ، ج 10، تفسیر سوره «و الضحی» .
.18 «تفسیر طبری» ، ج 3/ .252
.19 «تاریخ القرآن» ، زنجانی/ .58
.20 «تاریخ یعقوبی» ، ج 2/ .33
21.سوره اسراء/ .106
22.سوره فرقان/ .32
23.برای آگاهی از اسرار نزول تدریجی قرآن، به کتاب «سیمای انسان کامل در قرآن» ص 140 ـ 150 مراجعه بفرمائید.
تاریخ پیامبر اسلام، آیتی، محمد ابراهیم
در این که نخستین قسمتی که از قرآن مجید نازل شده کدام قسمت است، اختلاف است: بیشتر، پنج آیه اول سوره «علق» را گفتهاند.برخی هم سوره مدثر (1) را نخستین سوره نازل شده دانسته و به روایاتی استدلال کردهاند که منافاتی با نزول چند آیه از سوره اقرأ پیش از آن ندارد، کسانی هم سوره فاتحة الکتاب (2) را نخستین سوره میدانند، اینان نیز به روایاتی استدلال میکنند که با نزول چند آیه از سوره اقرأ و سوره مدثر، پیش از آن سازگار است. (3)
ظاهر گفتار ابن اسحاق این است که سوره «و الضحی (4) » پس از انقطاع وحی، نخستین بار نازل شده است، چه میگوید: سپس وحی از رسول خدا منقطع شد و سخت بر وی گران آمد و غمگینش ساخت (5) تا جبرئیل بر وی فرود آمد و سوره ضحی را آورد و پروردگارش سوگند یاد کرد که او را وانگذاشته و دشمن نداشته است. (6)
یعقوبی تصریح دارد که سوره مدثر بعد از آیات سوره اقرأ در روز دوم بعثت نازل شده و بنابر این انقطاع وحی پس از نزول این سوره خواهد بود.
مسألهای به نام انقطاع وحی
روح و روان پیامبر اکرم با نور وحی روشن گردید، و پیوسته پیرامون وظیفه سنگین خود که خدای بزرگ بر عهده او گذارده بود، فکر و تأمل میکرد.بخصوص آنگاه که خدا او را چنین خطاب کرد: «یا أیها المدثر قم فأنذر و ربک فکبر» (7)
ای جامه به خود پیچیده برخیز، و بیم بده و خدایت را بزرگ بشمار.
در اینجا تاریخ نگاران، و بویژه طبری که تاریخ او از افسانههای اسرائیلی و مسیحی پیراسته نیست، مسألهای به نام «انقطاع وحی» را عنوان میکند و میگوید: پیامبر گرامی، پس از دیدن آن فرشته و شنیدن نخستین آیات قرآن، در انتظار نزول پیام دیگری از جانب خدا به سر میبرد، ولی دیگر نه از آن فرشته زیبا خبری بود و نه آن سروش غیبی را بار دیگر شنید .
انقطاع وحی در آغاز رسالت اگر حقیقتی داشته باشد، جز نزول تدریجی قرآن چیز دیگری نیست و اصولا مشیت الهی بر این تعلق گرفته است که وحی خود را روی مصالحی تدریجا بفرستد و چون در آغاز وحی که اول کار بود، وحی الهی پیاپی نرسید، این مسأله به صورت انقطاع وحی، تلقی گردید، و هرگز نه انقطاع وحی بود و نه مسأله دیگر.
از آنجا که این مسأله، دستاویزی در دست نویسندگان مغرض شده است، به گونهای درباره آن سخن میگوئیم، تا روشن شود که مسألهای به نام انقطاع وحی، خالی از حقیقت است و تطبیق آیات قرآنی بر آن اساس حقیقتی ندارد.
اینک برای روشنگری، متن حادثهای را که طبری نقل کرده است، بازگو میکنیم و آنگاه به نقد آن میپردازیم.وی مینویسد:
هنگامی که دنباله وحی قطع گردید، اضطراب و شک و تردید آغاز بعثت، تجدید شد. «خدیجه» نیز مانند او مضطرب گشت و به او گفت: گمان میکنمخدا از تو قطع رابطه کرده است! او پس از شنیدن این جمله، به جایگاه دائمی (کوه حراء) متوجه شد.در این اثناء وحی آسمانی دو مرتبه فرا رسید و او را با آیات زیر مخاطب ساخت:
«سوگند به هنگام ظهر، و قسم به شب هنگامی که تاریکی سراسر آن را فرا میگیرد، خدایت تو را ترک نکرده، و دشمن نگرفته است.آخرت برای تو از دنیا بهتر است، به زودی خدای تو چیزهائی به تو میدهد که راضی و خشنود خواهی گشت.بیاد آر یتیم بودی، پناهت داد، حیران و سرگردان بودی، راهنمائیت کرد، تهی دست بودی بینیازت کرد، هیچگاه یتیم را میازار، و «سائل» را زجر منما، و نعمت پروردگار خود را گفتگو کن» (8).
نزول این آیات، مسرت و شادی فوق العادهای در روح او ایجاد کرد و فهمید که آنچه درباره آن حضرت میگفتند، همه بیپایه بوده است.
«افسانه است نه تاریخ»
تاریخ زندگی «خدیجه» ، ثبت خاطر تاریخ است.خدیجهای که هنوز اخلاق زیبا و کردارهای نیکوی محمد «ص» در برابر چشمان او مجسم است، و خدای خود را عادل و دادگر میداند، چگونه سوء ظن عجیبی، درباره خدای خود و پیامبر او پیدا نمود؟
«منصب نبوت» ، به شخصی عطا میشود که واجد ملکات عالیه و اوصاف حمیده باشد، و شخص «پیامبر» تا واجد یک سلسله صفات برجسته و شرائط خاصی نباشد، هرگز این منصب و مقام به او داده نمیشود.در رأس این صفات، عصمت و آرامش خاطر، اعتماد و توکل است و با داشتن چنین اوصاف هرگز تصورهای غلط گرد افکار او نمیگردد.دانشمندان گفتهاند: سیر تکاملی پیامبران از دوران کودکی آغاز میگردد، و پردهها و حجابها از برابر دیدگان آنها یکیپس از دیگری کنار میرود، و احاطه علمی آنان به حد کامل میرسد، و درباره آنچه میبینند و یا میشنوند، کوچکترین تردیدی پیدا نمیکنند، و کسی که حائز این مراتب گردد، هرگز گفته این و آن، در دل او شک و تردیدی به وجود نمیآورد.
آیات سوره «الضحی» ، خصوصا جمله: «ما ودعک ربک و ما قلی»«یعنی خدایت ترا ترک نگفته و دشمن نگرفته است» همین اندازه حاکی است که: کسی، این جمله را به رسول گرامی گفته بود، و اما گوینده که بوده و تا چه اندازه در روح او تأثیر کرده بود؟ از آن ساکت است.
بعضی از مفسران میگویند: که گوینده آن برخی از مشرکان بودهاند، و روی این احتمال تمام آیات، راجع به آغاز وحی نمیباشد، زیرا در آغاز بعثت، از نزول وحی جز خدیجه و علی، کسی آگاهی نداشت، تا زبان به اعتراض بگشاید.حتی همان طور که بعدا خواهیم گفت موضوع رسالت آن حضرت سه سال تمام بر غالب مشرکان مخفی بود، و او مأمور به ابلاغ رسالت خود برای عموم نبود، تا آنکه آیه: فاصدع بما تؤمر» (9) به آنچه مأموری آشکار کن، فرود آمد.
اختلاف سیرهنویسان درباره انقطاع وحی:
در سراسر قرآن، سخنی از انقطاع وحی به میان نیامده است، حتی اشارهای هم به آن نشده است.تنها این مسأله در کتابهای سیره و تفسیر به چشم میخورد و سیره نویسان و مفسران، در انگیزه انقطاع و مقدار آن، آنچنان اختلاف دارند که هرگز نمیتوان به یکی از آنها اعتماد کرد.اینک ما به گونهای به آنها اشاره میکنیم:
1 ـ یهود، از پیامبر درباره سه موضوع (روح، سرگذشت اصحاب کهف و ذو القرنین) سئوال کردند .پیامبر بدون اینکه انشاء الله بگوید: گفت فردا پاسخ سئوالهای شما را میگویم.از این جهت، وحی الهی قطع گردید.مشرکان از اینتأخیر خوشحال شدند و گفتند که خدا از او دست برداشته است.برای ابطال این اندیشه باطل، سوره «و الضحی» نازل گردید. (10)
بنابراین نظر، نمیتوان آن را مربوط به آغاز رسالت دانست.زیرا تماس دانشمندان یهودی با پیامبر پیرامون مسائل سهگانه، حدود سالهای هفتم بعثت بود، که هیئتی از جانب قریش رهسپار مدینه گردید، تا حقیقت رسالت پیامبر را با دانشمندان یهود در میان بگذارند و آنان به هیئت اعزامی گفتند که سه موضوع یاد شده را از محمد سئوال کنند. (11)
2 ـ زیر سریر پیامبر، بچه سگی مرده بود، و کسی متوجه نبود.هنگامی که پیامبر بیرون رفت، «خوله» ، خانه را جارو کرد و آن را بیرون انداخت.در این موقع، فرشته وحی، سوره «و الضحی» را آورد.وقتی پیامبر از تأخیر وحی پرسید گفت: «إنا لا ندخل بیتا فیه کلب»: ما به خانهای که سگ در آن باشد، وارد نمیشویم. (12)
3 ـ مسلمانان از تأخیر وحی پرسیدند، پیامبر گفت: چگونه وحی بیاید، در حالی که شماها ناخن و شوارب خود را نمیگیرید؟ (13)
4 ـ عثمان مقداری انگور و یا رطب برای پیامبر به عنوان هدیه فرستاد.سائل در خانه پیامبر آمد و پیامبر آن را به او بخشید.عثمان همان را از سائل خرید و باز برای پیامبر فرستاد .باز سائل در خانه پیامبر رفت و این کار سه بار تکرار شد.سرانجام، پیامبر از روی لطف گفت: تو سائلی یا تاجر؟ سائل از گفتار پیامبر ناراحت شد و برای همین جهت وحی تأخیر افتاد . (14)
5 ـ بچه سگی متعلق به یکی از زنان پیامبر و یا بستگان وی مانع از نزول جبرئیل گردید . (15) ـ پیامبر از تأخیر وحی پرسید، جبرئیل گفت من اختیاری از خود ندارم. (16)
باز در این میان اقوال دیگری هست که میتوانید با مراجعه به تفاسیر از آن مطلع گردید . (17)
ولی در این میان، طبری وجهی نقل کرده است که از میان این وجوه، نویسندگان پیشداور به آن چسبیده و آن را نشانه بروز شک و تردید در دل پیامبر دانستهاند و آن این است که: پس از حادثه «حراء» ، وحی آسمانی قطع گردید.خدیجه به پیامبر گفت: من فکر میکنم که خدا بر تو خشم کرده، و ترا دشمن داشته است.در این موقع وحی آسمانی نازل گردید که:
«ما ودعک ربک و ما قلی»: خدای تو، ترا رها نکرد و دشمن نداشته است. (18)
دلیل بر غرض ورزی و یا عدم تتبع این نوع نویسندگان، این است که از میان آن همه اقوال، تنها به یک احتمال چسبیده و آن را پایه قضاوت خود درباره شخصیتی قرار دادهاند، که در تمام زندگانی وی، اثری از تردید و شک دیده نشده است.با در نظر گرفتن جهات زیر، میتوان به بیپایگی این احتمال پی برد:
1 ـ خدیجه از زنانی بود که پیوسته به پیامبر عشق میورزید و تا آخرین لحظه زندگانی، در راه شوهر خویش فداکاری کرد و ثروت خود را وقف هدف پیامبر نمود و در سال بعثت، پانزده سال از زناشوئی آنان میگذشت.در این مدت خدیجه، جز پاکی از او چیزی ندیده بود، هرگز چنین بانوی علاقمندی با پیامبر با این خشونت سخن نمیگوید.
2 ـ آیه «ما ودعک ربک و ما قلی»، گواه بر آن نیست که خدیجه چنین سخنی را گفته باشد.این آیه حاکی است که چنین سخنی را کسی در حق پیامبر گفته است، و اما گوینده آن که بوده و چه کسی و چرا گفته است روشن نیست.
3 ـ ناقل این خبر، یک روز خدیجه را تسلیدهنده پیامبر و آرامکننده او معرفی میکند، تا آنجا که او را از انتخار و خودکشی باز میدارد، ولی روز بعد او را به قیافهای معرفی میکند که به پیامبر گفت که خدا تو را دشمن داشته است، آیا جا دارد که بگوئیم: دروغگو حافظه ندارد.
4 ـ هر گاه پس از حادثه کوه حراء و نزول چند آیه از سوره «علق» ، وحی منقطع گردید، تا این که سوره «و الضحی» نازل گردید، در این صورت باید سوره «و الضحی» از نظر تاریخ نزول، دومین سوره قرآن باشد، در صورتی که از نظر تاریخ نزول، یازدهمین سوره قرآن است. (19) فهرست سورههای قرآن، تا نزول سوره و الضحی به قرار زیر است:
1 ـ علق 2 ـ قلم 3 ـ مزمل 4 ـ مدثر 5 ـ تبت 6 ـ تکویر 7 ـ انشراح 8 ـ و العصر 9 ـ و الفجر 10 ـ و الضحی.
در این میان، یعقوبی در تاریخ خود (20) سوره و الضحی را سومین سوره از نظر تاریخ نزول میداند و همین نظر نیز با این نقل تطبیق نمیکند.
اختلاف در مدت انقطاع وحی:
مدت انقطاع وحی بسیار مبهم و به صورتهای گوناگون نوشته شده است و در تفاسیر اقوال زیر به چشم میخورد: 4 روز، 12 روز، 15 روز، 19 روز، 25 روز، 40 روز.
ولی با مراجعه به فلسفه نزول تدریجی قرآن، خواهیم دید که انقطاع وحی جریان استثنائی نبوده است.زیرا قرآن از روز نخست اعلام میکند که مشیت الهی بر این تعلق گرفته است که قرآن را تدریجا نازل کند.آنجا که میفرماید:
«و قرآنا فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث (21) این قرآن را به طور تدریج فرو فرستادیم که آن را آرام و با تأنی برای مردم بخوانی» .قرآن در جای دیگر پرده از روی راز نزول تدریجی قرآن برداشته و میفرماید:
«و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک و رتلناه ترتیلا» (22) افراد کافر گفتند چرا قرآن یک جا نازل نمیگردد، ولی ما این چنین نازل کردیم تا قلب تو را استوار سازیم و به او نظم خاصی بخشیدیم.
با توجه به شیوه نزول قرآن، هرگز نباید انتظار داشت که هر روز و هر ساعت، جبرئیل با پیامبر در حال تماس باشد و آیهای نازل گردد، بلکه به خاطر اسراری که در نزول تدریجی قرآن است و محققان اسلامی به شرح اسرار آن پرداختهاند. (23) قرآن در فواصل مختلفی طبق احتیاجات و نیازها، طبق سؤالها و پرسشها، نازل گردیده است .در حقیقت، انقطاع وحی در کار نبوده است، بلکه علتی برای نزول فوری وحی در کار نبود.
پینوشتها:
1 ـ سوره .74
2 ـ سوره .1
3 ـ ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 24 ـ .25
4 ـ سوره .93
5 ـ مدت فترت وحی سه روز است یا 15 روز یا 40 روز یا حدود دو سال یا دو سال و نیم، مختلف نوشتهاند (امتاع الاسماع، ص 14) .
6 ـ سیرة النبی، ج 1، ص 260، در روایتی که یعقوبی در ترتیب نزول سورههای قرآن مجید از ابن عباس نقل میکند نیز سوره ضحی پیش از مزمل و مدثر و فاتحة الکتاب است (ر.ک: ترجمه تاریخ، ج 1، ص 390) .سیوطی قصیدهای عربی مشتمل بر ترتیب نزول سورههای قرآن مجید (86 سوره مکی و 28 سوره مدنی) نقل کرده است (ر.ک: الاتقان، ج 1، ص 26 ـ 27) شهرستانی پنج جدول در ترتیب نزول سورهها و پنج جدول در ترتیب سورهها در پنج مصحف نقل میکند (ر .ک: تفیسر خطی شهرستانی، شماره 78 ب کتابخانه مجلس شورایملی تهران) .قاضی عیاض یحصبی سبتی و سعید بن أحمد مقری (عموی أحمد مقری نویسنده کتاب نفح الطیب) و کفعمی از بزرگان علمای شیعه هر کدام خطبهای دارند مشتمل بر نام همه سورههای قرآن به ترتیب فعلی قرآن مجید و کفعمی را نیز قصیدهای است در مدح رسول خدا مشتمل بر نام سورههای قرآن (ر.ک : أندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 226 ـ 228) .
7.سوره مدثر/1 ـ .3
.8 و الضحی و اللیل إذا سجی ما ودعک ربک و ما قلی، و للآخرة خیر لک من الأولی، و لسوف یعطیک ربک فترضی، ألم یجدک یتیما فآوی و وجدک ضالا فهدی و وجدک غائلا فأغنی، فاما الیتیم فلا تقهر و أما السائل فلا تنهر و أما بنعمة ربک فحدث ـ سوره ضحی/1 ـ .11
9.سوره حجر/ .94
.10 «روح المعانی» ، ج 30/157، «سیره حلبی» ، ج 1/349 ـ .350
.11 «سیره ابن هشام» ، ج 1/300 ـ .301
.12 «تفسیر قرطبی» ، ج 10/83 ـ 71، «سیره حلبی» ، ج 1/ .349
13.همان مدرک.
.14 «تفسیر روح المعانی» ، ج 30/ .157
.15 «غرائب القرآن در حاشیه تفسیر طبری» ، «تفسیر ابو الفتوح» ، ج 12/ .108
.16 «ابو الفتوح» ، ج 12/ .108
.17 «مجمع البیان» ، ج 10، تفسیر سوره «و الضحی» .
.18 «تفسیر طبری» ، ج 3/ .252
.19 «تاریخ القرآن» ، زنجانی/ .58
.20 «تاریخ یعقوبی» ، ج 2/ .33
21.سوره اسراء/ .106
22.سوره فرقان/ .32
23.برای آگاهی از اسرار نزول تدریجی قرآن، به کتاب «سیمای انسان کامل در قرآن» ص 140 ـ 150 مراجعه بفرمائید.