مناجات - - -- - -غزل-مناجات-ماه رمضون- - -

آمد خبر که من خبري دست و پا کنم     برقلب مرده ام شرري دست و پا کنم
ماه خدا عيان شد و درمانده مانده ام    در چشم کور يک قمري دست و پا کنم
سوز و فضاي عطر مناجات روبراه        مستولي است تا جگري دست و پا کنم
آواي ربنا و ابوحمزه مي رسد                 بايد که ديدگان تري دست و پاکنم
حال و هواي عالم و آدم عوض شده         بايد که در دلم؛اثري دست و پا کنم
بايد از اين ديار جنايت فرار کرد            بايد که مقصد سفري دست و پا کنم
دل بردن از خدا که طريق عوام شد          بيچاره گشته ام هنري دست و پا کنم
قامت خميدگان گنه راست گشته اند      کو دغدغه که من کمري دست و پا کنم
ماهش رسيد و کام دلم تلخ مي شود         بايد که زودتر شکري دست و پا کنم
مردم خليل خالق خود گشته اند و من      در قصه گشته ام پسري دست و پا کنم
چشم رفيق مي نگرم،غبطه مي خورم      يک اشک سير در سحري دست و پا کنم
از پيش چشم صاحب خود دور گشته ام    کو فرصتي که من نظري دست و پا کنم
درهاي آسمان همه باز است؛مي پرند      وقتش رسيده بال و پري دست و پا کنم
چشم همه به سوي دري بين آسمان     من خيره مانده ام که دري دست و پا کنم
باب الحسين مانده فقط، شکر اي خدا        پيغام او رسيده سري دست و پا کنم

رضا تاجيک-87

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]