فاطمه الزهرا شهادت زمزمه خون های مانده بر دیواراصغر چرمی

ممنون كه اينجا / انداختى جامو
بيا و گوش كن / وصيتامو
فضه بيا ، بشين كنار من
دور از حسين و زينب و حسن
بيار برام ، از گوشه ى اتاق
يه پيرهن ، سفيد؛ سه تا كفن
فضه نمونى يه وقت زير دينم
خيلى حواست باشه به حسينم
هر شب بذار آب واسه نور عينم
واى از غريبى غريبى غريبى 3

 

مى بينى فضه / چه بى شكيبم
شبيه حيدر / منم غريبم
مى دونى كه ، چى اومده سرم
دلتنگ غصه هاى حيدرم
دلشوره دارم واسه بچه هام
حق بده بِم ، منم يه مادرم
فضه! كمک كن كه پاشم من امشب
چند روزه خونم شده نامرتب
شونه نخورده به موهاى زينب
واى از غريبى غريبى غريبى 3

 

اونى كه حيدر / رو میده آزار
خوناییه كه / مونده رو ديوار
فضه بيا ، موقع رفتنه
اجل در ، خونمو مى زنه
بابام خودش ، گفته توى بهشت
با مادرم ، منتظر  منه
از گفتن راز پهلوم حذر كن
فكرى به حال من محتضر كن
بعد از وفاتم على رو خبر كن
واى از غريبى غريبى غريبى 3

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]