حسین الشهید ولادت بدون نغمه عجمانیم که از تیره ی سلمان هستیمایمان کریمی

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
طلب می ز فلان ساقی رسوا می کرد
روز و شب گریه برای غم لیلا می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
شُکر؛ از کنج لبم صحبت لیلا افتاد
(گذرم باز به میخانه ی مولا افتاد)

 

می که در خمره ی تو پخته نشد ناب نشد
هیچ جامی مَثَل جام تو نایاب نشد
جز به نور تو هویدا رخ مهتاب نشد
هیچ کس جز تو برای بشر ارباب نشد
چون که ارباب تو هستی ز خدا ممنونم
چون تو لیلای منی تا به ابد مجنونم

 

دست شو، بر سر مخلوق چو باران بنشین
بر سر شانه چو گیسوی پریشان بنشین
حجره نه، جلوه کن و بر سر ایوان بنشین
فجر شو، آیه شو، بر منبر قرآن بنشین
بنشین اینهمه عشاق تو را می خوانند
مال و جان را فقط از آن خودت میدانند

 

بی سبب نیست که از عشق تو حیران هستیم
از سلامی که بجز توست پشیمان هستیم
عجمانیم که از تیره ی سلمان هستیم
سالیانی ست که در شهر تو مهمان هستیم
هر کجا نام حسین است، جلی می خوانیم
فقط از شوکت اولاد علی می خوانیم

 

قلب با بردن نامت هیجان می گیرد
شهریار از قِبَلت فن بیان می گیرد
حاج فیروز* به اسم تو زبان می گیرد
ناتوان است و به اذن تو توان می گیرد
هدیه اش پیش شما نیست به جز جان، آقا
که همان هم، سنه قوربان سنه قوربان آقا

 

روز میلاد تو هم جام بلا می خواهم
از نگاه پر از عشق تو، شفا می خواهم
فقط از هر دو جهان عشق تو را می خواهم
بی گمان تذکره ی کرب و بلا می خواهم
بدهی یا ندهی باز خودت را عشق است
دلبرم ناز بکن ناز، خودت را عشق است

 

* پیر غلام اهل بیت علیهم السلام و ذاکر با اخلاص
آستان ملک پاسبان حضرت سیدالشهدا علیه السلام
جناب آقای حاج فیروز زیرک کار

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]