رقیه سادات شهادت زمینه بغل میخوام ای باباعلی عالمی

از وقتی دیدمت رو نیزه
خوابم نبرده دیگه شبها
سخته برای تو میدونم
اما بغل میخوام ای بابا

ای بابا ای بابا / چرا تموم نمیشه سرگردونی
ای بابا ای بابا / میشه منو به خونه برگردونی
ای بابا ای بابا / فقط تویی که حالمو میدونی 

حال دلم خرابه - حال همه خرابه
آخرشم می دونم - دق میکنم همینجا
یه گوشه از خرابه 

«ای بابا ای بابا حسین جان» ۴

 

مثل خودت که می‌بخشیدی
چادر نمازمو بخشیدم
اون دختری که سنگم میزد 
گوشوارمو توو گوشش دیدم 

ای بابا ای بابا / یه دست لباس پاره مونده واسم
ای بابا ای بابا / ولی هنوز رو معجرم حساسم
ای بابا ای بابا / غیرتی ام مث عمو عباسم

هر کی بهم رسیده - موی منو کشیده 
یه مرد خیر ندیده - سیلی به صورتم زد
با دستای کشیده 

«ای بابا ای بابا حسین جان» ۴

 

زخم نشسته رو اَبرومو
توو قاب چشم تو می بینم 
رو نیزه ها که قرآن خوندی
سنگا شکستنت؛ آیینه ام!

ای بابا ای بابا / خیره شدی به این چشای تارم؟!
ای بابا ای بابا / نیمه شبه ولی ببین بیدارم 
ای بابا ای بابا / محاله دست از سر تو بردارم

ببین یکی یه دونت - زبون برات می‌ریزه
رگاتو بد بریدن - که داره رو لباسم
خون سرت می ریزه

«ای بابا ای بابا حسین جان» ۴

 

روحم کشیده پر از جسمم
تنگه دلم؛ پر از احساسم 
پر می زنم با بال خستم 
می رم پیش عمو عباسم 

ای بابا ای بابا / چرا عمو چشاشو روم می بنده
ای بابا ای بابا / صداش که می کنم به زور می خنده
ای بابا ای بابا / دلم می سوزه که شده شرمنده 

حال سرش وخیمه - داغ عمو عظیمه
می گم به نیزه دارش - این سر قد کشیده 
تموم زندگیمه 

«ای بابا ای بابا حسین جان» ۴
 

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]