فاطمه الزهرا ولادت - - -خاکِ پایِ ابوتراباحسان نرگسی

کاش ما را گدا حساب کنی
فارغ از بند نان و آب کنی
هیچ کس هیچ کس نخواهد دید
سائل از خانه ات جواب کنی
جای دوری نمی رود مادر
نوکرت را پسر خطاب کنی
آمدی زن مقام دیگر یافت
آمدی باز انقلاب کنی
آمدی جهل را به هم بزنی
عاشقی را دوباره باب کنی
آمدی عکسِ حیدرِ خود را
در دلِ هر چه شیعه قاب کنی
آمدی تا تمام عالم را
خاکِ پایِ ابوتراب کنی

 

صف به صف پشت خانه مسکین است
سفره ی مادر است، رنگین است
فاطمه فاطمه ست روی لبم
نام مادر چقدر شیرین است
چه نیازی به اسم و رسم مرا
نوکری صدر هر عناوین است
یک دعایش بسنده خواهد کرد
محشر کل خلق تضمین است
روز محشر سوارِ بر ناقه ست
جلوه ی شوکت خدا این است
آه! وقتِ تشرفِ زهرا
سرِ جبریل نیز پایین است
در دل شعله ها به ما فهماند
عشق حیدر اصول هر دین است
خانه ی وحی سوخت در آتش
این مرامِ کدام آیین است؟!
کوچه ها یا خرابه ... فرقی نیست
دست دشمن همیشه سنگین است

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]