ام البنین رحلت زمینه امّ بی بنینمهاشم محمدی آرا

از روضه ی بشیر تا با خبر شدم
بشکسته بودم و بشکسته تر شدم
دنیا به حال من خون گریه میکند
هم بی حسین شدم هم بی پسر شدم ۲
جسم عزیزان مرا در خون کشیدند
گلهای یاسم را همه از ساقه چیدند
دست علمدار مرا از تن بریدند
خیلی حزینم - ام البنینم ۲
از سر شب تا صبح / گریه شده کارم
این غم دل آشوب / می دهد آزارم
"من امّ بی بنینم - ام البنینم" ‌۳

 

خیلی دلم شکست، از دیدن رباب
اشک دو دیده اش، من را کند عذاب
بغض سکینه را، دیدم به چشم خود
میسوزم از غمِ، طفل نخورده آب ۲
گفتند شرمنده شده ساقی طفلان
گفتند مشک آب او شد تیرُ باران
طفل رباب از تشنگی گردیده بی جان
با غم عجینم - ام البنینم ۲
دار و ندارم را / نذر حسین کردم
روضه گرفتم با / این دل پر دردم
"من امّ بی بنینم - ام البنینم" ‌۳

 

باور نمیکنم، این زینب من است
باور نمیکنم، پیشانیش شکست
آتش به جان زند، قد خمیده اش
بند دلم‌ از این، درد و بلا گسست ۲
گفتند رفته زینبم راه اسارت
گفتند که دارایی او رفته غارت
ای وای من ای وای من از این جسارت
زار و غمینم - ام البنینم ۲
وِیلی عَلی شِبلی / ناله ی جان سوزم
گریه به عباسم / روضه ی هر روزم
"من امّ بی بنینم - ام البنینم" ‌۳

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]