رقیه سادات شهادت زمینه همسفر با نامحرم هارضا تاجیک

حالا رسیدی حالا که دلگیرم؟!
حالا رسیدی که دارم می میرم؟!
حالا رسیدی که دیگه من پیرم
بین زنجیرم از زمونه سیرم
به خدا که یتیمی تو دنیا / خیلی سخته بابا ۲
همسفر شدن با نامحرم ها / خیلی سخته بابا ۲
نیمه شب گم شدنِ توو صحرا / خیلی سخته بابا ۲
دست من شکسته مثل زهرا / خیلی سخته بابا ۲
(وای - بابایی ۳) ۲

 

میشمارم این زخمارو‌ دونه دونه
زخم سر و زخمای روی گونه
از همه بیشتر زخم روی شونه
جای تازیونه منو می سوزونه
رفته بودم بابا بین انظار / من کجا و بازار ۲
منو با خنده میدادن آزار / من کجا و بازار ۲
(وای - بابایی ۳) ۲

 

جون رو لبای من رسیده بابا
کی رگاتو اینطور بریده بابا
معلومه خیلی طول کشیده بابا
سر بریده بابا سر بریده بابا
سرتو شمر روی دست بالا برد / باید از این غم مرد ۲
چه بلایی سر زینب آورد / باید از این غم مرد ۲
خولی هم سرت رو توو خورجین برد / باید از این غم مرد ۲
روی نیزه سر تو سنگ میخورد / باید از این غم مرد ۲
(وای - بابایی ۳) ۲

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]