فاطمه الزهرا کوچه زمزمه چرا بی‌قرارهعبدالله باقری

هی می‌باره - چرا بی‌قراره؟ 
از وقتی برگشته خونه آروم نداره
خواب نداره - دیگه تاب نداره
برا حسین و زینبش جواب نداره
پُره بُغضه و / پُر از حسرته
توو کوچه همه باورش رو زدن
آخه چی بگه / چه جوری بگه
وقتی بوده و مادرش رو زدن
 
 
چی کشیده؟ - رنگ و روش پریده
دنیا خراب شده سرش دیگه بُریده
چی شنیده؟ - توو کوچه چی دیده؟ 
چرا حسن جون به روی لبش رسیده؟ 
جلوی حسن / برا مادرش
دست سنگینش رو بالا بُرده بود
هنوز تا خونه / نرسیده بود
حوریه صورتش شده بود کبود
نظرات شما
[کد امنیتی جدید]