ام البنین رحلت بدون نغمه نور قمر اوسید امیر حسین فاضلی

با اینکه روی دامن خود نور قمر داشت
بر خانه ی خورشید، همه عمر نظر داشت

در کلِ مدینه فقط او بود که یک عمر ...
در خانه ی خود، بعدِ سحر نیز قمر دا‌شت

گاهی به لبش (ها قَمَرٌ کَیفَ قَمَر) بود
گاهی به لبش (ها عَلیٌ کَیفَ بَشَر) داشت

هر کس نتواند بشود مادر زینب ...
او بود که نقاشِ ادب بود و هنر داشت

تنها نه خودش، بلکه به نور قمر او
از جاده ی او اُمّ وَهَب نیز گذر داشت ...

چون تابشِ خورشید به هر خار و به هر سنگ
سوزِ دل او در دلِ مَروان هم اثر داشت

زهرا به کنار پسرش آمد و او نیز
انگار نه انگار خودش چار پسر داشت

سِرّی است که در خاک مدینه ز جهان رفت
از تربتِ زهرا به گمانم که خبر داشت ...

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]