زینب کبری رحلت زمزمه تنهاترین خواهرمبهمن عظیمی

دوباره بی تابِتَم / گریونه بازم چشام
کاش یکی بود روضه ی / تو رو می خوندِش برام
تنهاترین خواهرم - ای سایه ی رو سرم
ببین چقد بی کسم
دوباره حالم بده - دلم برات لک زده
جونِ رقیّه ت قسم

 

خدا رو شکر عاقبت / عمرم به آخر رسید
هزار دفه جون دادم / تا اجلم سر رسید
دیدم چطور کُشتنت - از پیش من بُردنت
به نیزه سر سپرده!
فدای چشم ترت - خوب میدونی خواهرت
یکسال ونیمه مُرده

 

هنوز گرفتارِ اون / چشمای غمبارتم
یکسال و نیمه حسین / که من عزادارتم
تشنه لب و بی پناه - میون اون قتلگاه
هیشکی به فکرت نبود
همونجا کُشت زینب و - اون خنجر کهنه که
اومد رو قلبم فرود

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]