فاطمه الزهرا بستر زمزمه سه ماهه توو بستریبهمن عظیمی

سه ماهه توو بستری - بدجور زمین گیر شدی
چی به سرت اومده - که اینقده پیر شدی
تموم دنیای من / بلند شو زهرای من
ای باعثِ دوامم
قدم خمیده دیگه / هیشکی نمیده دیگه
حتی جواب سلامم

 

دلم برات تنگ شده - نگاهی ام کن به من
با دل من راه بیا - یه کم باهام حرف بزن
خوب می دونی دردمو / سه ماهه که اشکمو
میون چاه می ریزم
فدای اشک چشات / می خوام روی شونه‌هات
گریه کنم عزیزم

 

بشکنه اون دستی که - میون کوچه زَدِت
از ورم صورتت - معلومه حال بَدِت
سخته تنفس برام / وقتی که پیش چشام
تو دست به زانو میشی
اوجِ عذابه برات / وقتی با زحمت توو جات
پهلو به پهلو میشی

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]