اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار... می بندی دهانت را؟ *
نبندی می کشم بیرون ز حلقومت زبانت را
مسلمانم، نه از آن بی تفاوت ها، از آنهایی
که می دوزند لب بر لب دهان یاوه خوانت را
قِسِر در رفتنی در کار از چنگال شیران نیست
کجا در میبری سوراخ در سوراخ جانت را
به تیغت بر درم آن سان که درس عبرتی باشد
که در تاریخ بنویسند با خون داستانت را
خود بی ریشه ات سهل است، آن طوفان خشمم من
که خواهد داد بر باد فنا هم دودمانت را
به دست تیغ من مرگت رقم آن گونه خواهد خورد
که عزرائیل هم از تیغ من جوید نشانت را
اهانت کردنت بر جان عالم کم گناهی نیست
جهنم می کنم از آتش غیرت جهانت را
"ابوذر" استخوان گر بر سرت کوبید، حالا من
می آیم بشکنم مفصل به مفصل استخوانت را
چرا رنگت پریده بزدل ببر بیان دیده !؟
برای التماس آماده کن اشک روانت را
اجتماعی - سیاسی - - -بدون نغمه پاسخ به اهانتعلی فردوسی
مرتبط
نظرات شما





