رقیه سادات شهادت زمینه رو خاکا میخوابمابوالفضل آلوئیان

دوباره بی تابم / رو خاکا میخوابم
پیر شدم کجایی بابا / بیا و دریابم ۲
میسوزه بابا ؛ پیکرم سرم چشم ترم
بین دشمنات ؛ دست به دست میچرخه معجرم
نبودی که - این شامیا ما رو کجا آوردن
عمه نبود - واسه کنیزی ما رو میبردن
امون امون امون امون از این غریبی ۲

 

به من بگو بابا / یتیم به کی میگن
پیش چشم ما توو بازار / زنا میرقصیدن ۲
هر کی اومدش ؛ زد یه تازیونه بی خبر
هر دفه زدند ؛ هر بار عمه شد برام سپر
نبودی که - زجر چه زجرایی به دخترت داد
اون شبی که - دخترت بابا از ناقه افتاد
امون امون امون امون از این غریبی ۲

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]