تو سینم، یه بغضه، چشام پر بارونه
رو دوشم، یه داغه، دلم شد غمخونه
از این شمشیری که، شدم حاجت روا
غلافش، یه روزی، منو انداخت از پا
یادم هست، که جاش موند، رو بازوی زهرا
وای/ چجور بگم تا که سبک شم یکم
وای/ وجودمو میسوزونه روضشم
وای/ دارم از اون کوچه هزار درد و غم
وای/ مظلوم ترین غریب عالم منم ۳
با دستام، میکندم، یه روزی قبرشو
کسی غیر حیدر، ندونست قدرشو
زده خیمه بغضی، میون حنجرم
چقد آه، کشیدم، تو دفن همسرم
با دست، خودم خاک، میریختم رو سرم
وای/ یه آرزو دارم تو سینم همین
وای/ روی پا زهرامو ببینم همین
وای/ گل از بهشت براش بچینم همین
وای/ مظلوم ترین غریب عالم منم ۳
یه عالم، مصیبت، رو سرم شد آوار
نمیدیدم ای کاش، که خونیه مسمار
ز یادم، نرفته، هنوز بعد سی سال
زیر دست و پا شد، یه چادر لگد مال
دیدم خانمم رو، زمین رفته از حال
وای/ هر چی واسش گریه کنم باز کمه
وای/ توی دلم یه عالمه ماتمه
وای/ پیر شدم از مصیبت فاطمه
وای/ فاطمه یا فاطمه یا فاطمه ۳