حجت المهدی فراق و وصال بدون نغمه دستان شعله(ویژه فاطمیه)محمد بیابانی

عمری که بی تو رفت، یقینا حرام شد
امسال هم خیال ظهور تو خام شد

در حسرتیم جمعه ی پایان سال را
یک سال بی تو آمد و بی تو تمام شد

زیباترین زمان زبان دل من است
آن لحظه ها که با تو دمی همکلام شد

خوبی نداشتم، بدیم را حلال کن
مولا دوباره وقت گذشت از غلام شد

روضه بخوان که سیر شود دیده ام ز اشک
چشم گرسنه! باز زمان طعام شد

از خانه ای بگو که به دستان شعله سوخت
از خانه ای که دور و برش ازدحام شد

از حرمتی که بعد پیمبر شکسته شد
از دخترش، که دیگر بی احترام شد

ای منتقم به پهلوی زخمی مادرت
دیگر بیا، بیا که زمان قیام شد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]