حجت المهدی فراق و وصال بدون نغمه به مناسبت جمعه آخر سال و حركت مردمی استغاثهرضا تاجیک

من گريه می كنم سحر انتظار را
تا كه به سينه ام برسانی قرار را

دارد بدون تو سپری ميكند دلم
اين جمعه های پر غم و ناسازگار را

وقتی كه با قدوم شما زنده می شويم
بايد به پای تو بنويسم بهار را

دارم غروب جمعه به اين فكر ميكنم
اين هفته هم گذشت، نديدم نگار را

من مطمئن شدم كه دلت را شكسته ام
وقتی شكستم آن همه قول و قرار را

من را به پايبوسی خود مفتخر كنی
من هم به چشم می كشم اين افتخار را

پيراهن سياه تنم بيرق عزاست
از من نگير اين سند اعتبار را

ای كاش صحن حضرت زهرا پس از ظهور
روزی ببيند اين  همه خدمتگذار را

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]