دلخون و مضطرم، دارم از دنیا میرم
بی صدا می سوزم و، بین غربت می میرم
سنگینه بغض غم، بسته راه هر نفس
مثل مرغی میزنم، بال و پر کنج قفس
خسته ام ای خدا - از شهر سامرا
امشب راحت میشم از غصه ها
در موجی ازبلا - می زنم دست و پا
شعله زد بر جانم زهر جفا
واویلا واویلا 4
با داغ روضه ی، کوچه ناله میزنم
مثل جدم مرتضی، دست بسته بردنم
افتادم بین راه، مثل زهرا مادرم
روی خاک کوچه ریخت، اشک چشمان ترم
شبانه آمدن - بین خانه ی من
مرا از سر سجاده بردن
گر چه صبرم ربود - اما هر چه که بود
صورت همسرم نشد کبود
واویلا واویلا 4
من که دور از وطن، مبتلا بر غربتم
دشمن بی رحم من، کرده هتک حرمتم
بیست ساله بی کسی، دیده ام خیلی عذاب
مردم و زنده شدم، من کجا بزم شراب ؟!!
جانم آمد به لب - سوختم در تاب و تب
یاد عمه ی مظلومه زینب
این کجا آن کجا؟ - وای از این ماجرا
خیزران و سر و طشت طلا
یاحسین یا حسین 4
علی النقی شهادت زمینه دلخون و مضطرمحسین رحمانی
مرتبط
نظرات شما