محمد الجواد شهادت زمزمه وا اُماه میگفتیروح الله نوروزی

توو صحن نگاهت غم و غصه داری
یه گوشهء حجره داری هی میباری
در خونه ی تو روی دنیا وا بود
توو دست کریمت همیشه سخا بود
به روی تو حالا درا رو می بندن/به حال وخیمت کنیزا می خندن
جوونی و حیفه  که از پا بیوفتی/با لبهای خشکت وا اُماه میگفتی
(امون از غریبی امون از غریبی)۲

 

تو هم مثل زهرا داری یک نشونه
بمیرم برات که لبت غرق خونه
نفس میکشی با  پر و بال بسته
داری پر میگیری با قلب شکسته
زمین خوردی وقتی با صورت روی خاک/صدای وا اُماه  پیچید توی افلاک
چه کردی مدینه با احساس حیدر!؟/که افتاد تو آتیش گل یاس حیدر
(امون از غریبی امون از غریبی)۲

 

سر از خاک حجره  اگر برنداشتی
بمیرم برات که  یه خواهر نداشتی
یه خواهر نداشتی که واست بمیره
که حتی سرت رو  به دامن بگیره
درسته که آقا  تو میرفتی از حال/ولی پیکرت رو  ندیدن تو گودال
حسین بی کفن بود سرش روی نیزه/رقیه توو خیمه نگاش سوی نیزه
(حسین جان حسین جان)۲

 

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]