باقر العلوم شهادت زمینه ، زمزمه من یادگارِ آخرین از کربلایمعبدالله باقری

میسوزه سینم
کسی چی میدونه از روزگارم
میسوزه سینم
چه حرفایی که بین سینه دارم
شده زهرِ هشام مرهم به زخم و
به درد و غصه های بی شمارم
خدایی سخته/تنها بمونی
برن همه همسفرات، تو جا بمونی/ خدایی سخته
شما شنیدید/ ده مُحرّم
تموم روضه های کربلا رو دیدم/ شما شنیدید
غرق نوایم/ زخمِ صدایم
من یادگارِ آخرین از کربلایم/ غرق نوایم
"نوایی ۴ الهی ور افتد نشان جدایی"

 

یادم نمیره
گلِ لبخند روی لبهای اصغر
یادم نمیره
چه جور میبوسیدش سقّای لشگر
بودیم گهواره جنبون با رقیّه
لالائی که براش میخوند یه مادر
فصل عطش بود/ شد غنچه پرپر
به روی دست باغبون شد پاره حنجر/ فصل عطش بود
مونده به یادم/ خزون خیمه
صدای گریه رباب بیرون خیمه/ مونده به یادم
"نوایی ۴ الهی ور افتد نشان جدایی"

 

در خاطرم هست
تا دیدن عزّت و اجلال زینب
با کعب نی ها
میزدن بر پر و بر بال زینب
طناب آوردن و مثل یه تسبیح
تمومِ بچه ها دنبال زینب
جلو چشامه/کوچه و بازار
هنوز هنوز است روی نی اشک علمدار/ جلو چشامه
خدا میدونه/ از پشت بوما
آتیش و خاکستر میریختن رو سر ما/ خدا میدونه
"نوایی ۴ الهی ور افتد نشان جدایی"

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]