رقیه سادات شهادت زمینه فرشی ندارم وخاکی شده سرتاحسان پیریایی

این نیمه شب خدا، مهمونم اومده
زحمت کشیده و، تا خونه م اومده 2
فرشی ندارم و      خاکی شده سرت
از شرم روی تو        می میره دخترت 2
بابا/ حالا با دست بسته
بابا/ دختر پیشت نشسته
دلش/ از غصه ها شکسته


من همسفر شدم، با دشمنای تو
با شمر و حرمله، با قاتلای تو 2
توو کوره راه شام     با ناله ای حزین
با صورت اومدم         از ناقه رو زمین 2
بابا/ با کاروان دویدم
بابا/ دیدی که چی کشیدم
بابا/ اما نمی رسیدم


اشکم ستاره و، چشمم شبیه رود
وقتی زدن منو، بابای من نبود 2
سختی کشیدم از        اون مجلس شراب
دستامو بسته بود     دشمن با یک طناب 2
بابا/ خواب از سرم پریده
بابا/ دیگه نفس بریده
بابا/ قدم دیگه خمیده

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]