چقد دلشوره داری، میبینم از محملم آوردی کجا ما رو؟ داره میلرزه دلم
منی که نفس هام به تو بنده حالا ببین بوی غربت خاک اینجا شده قاتلم
نسوزون دلم رو
جدا باشم از تو خدایی تحمل ندارم
پُرم از گلایه
با گریه روی چوب محمل سرم رو میذارم
اگه میسوزه قلبم حالا / آخه غربت داره کربلا
میدونم که چند روز دیگه / تو هم میشی از خواهر جدا
وای برادر جان
دارن دورمو میگیرن محرمای حرم دلم خیلی آرومه که سایته رو سرم
تا زد زانو داداش اباالفضل جلو محملم با دستاش گرفت اشکمو از چشای ترم
پره آهه سینم
نگاه تو یک عالمه حرف ناگفته داره
یه جوری میفهمم
به سوی اسیری دیگه خواهرت رهسپاره
عجب سوزی داره گریه هات / چه اندوهی داره ناله هات
خیالت راحت داداش حسین / میام توی گودال پابه پات
وای برادر جان
نگاهت به خواهر میگه این زمین پر غمه دیگه سهم زینب از اینجا به بعد ماتمه
همش زیر لب این دعامه که اینجا یه روز الهی نبینم همه پیکرت درهمه
حالا که غریبی
الهی نبینم تو مقتل که شیب الخضیبی
فقط از تو میخوام
برا حال زینب بخونی یه امن یجیبی
مدینه گفته بود مادرت / یه روز میره رو نیزه سرت
تمنام اینه اینجا نمون / پریشونه حال خواهرت
وای برادر جان
چه حس عجیب و غریبی داره این دیار حسین جان ندارم من اینجا آروم و قرار
چرا اشک چشمات سرازیره رو گونه هات؟؟ تمنام همینه من و اینجا تنها نذار
عزیز پیمبر
تو که میدونی من دلم بنده به یک نگاهت
چرا مضطر هستی ؟
تا وقتی که عباس و داری میون سپاهت
داداش پاشو از اینجا بریم / ازاینجا همین حالا بریم
بیا خواهشم رو رد نکن / تو رو به جون زهرا بریم
وای برادر جان