عبدالله بن الحسن شهادت زمزمه فکر کردین که عموم بی کَسهعبدالله باقری

سیّدم/ چون حسنی ام،شد/ رنگ سبز پدر ارث من
اومدم/ تا توو رکاب تو/ بشم مثل عقیق یمن 2
رو تل بودم، که خدا خواست، صادر شد حکم آزادی
شمایی که، رو پای خود، ایستادن و یادم دادی
تا به اذون، خیلی مونده، چرا به سجده افتادی؟


اومدم/ من حسنی هستم/ فکر کردین که عموم بی کَسه
زورتون/ به "قتل صبرِ" یک/ غریبِ تشنه لب میرسه 2
حرومیا، آخه بگید، که چند نفر به یه نفر؟
نیزه رو که، نمیزنن، با نامردی از پشت سر
کجا دیدید، که از نزدیک، سنگ بزنن به محتضر

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]