مسلم بن عقیل شهادت بدون نغمه دو سه زخم فراق می بینیایمان کریمی

شهر را در نقاب می بینم
بسکه اینجا سراب می بینم
بهر یاری تو میان سران
دعوی و اجتناب می بینم
آنقدر تشنه میشوم که فقط
دائماً خواب آب می بینم
بهر مهمان کشی اراذل را
چقدر در شتاب می بینم
تیرهای سه شعبه، هم قدّ
شیرخوار رباب می بینم
زیر پای سه ساله ات را هم
زخم، خون، التهاب می بینم
حکم قاضی شریح این شده است
کشتنش را ثواب می بینم

مطمئنم که داغ می بینی
شهر را در نفاق می بینی
میوه هاشان رسیده اما تو
نیزه را شکل باغ می بینی
بعد عباس و اکبر و قاسم
دو سه زخم فراق می بینی
نان به نرخ گلوست در کوفه
آنقدر اتفاق می بینی ...
سر سقا که بسته شد...، بر نی
ماه را در مُحاق می بینی

زجر را بین راه می بینند
قلب سنگ و سیاه می بینند
تن با لخته خون کفن شده را
در دل قتلگاه می بینند
توی تاریکی شب صحرا
روی هر نیزه ماه می بینند
عقده ی خیبر و اُحد را هم
از تمام سپاه می بینند
دختران تو بعد بزم شراب
مرگ را دلبخواه می بینند

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]