مسلم بن عقیل شهادت بدون نغمه زل میزند به دور و برش غصه میخوردعلیرضا خاکساری

زل میزند به دور و برش غصه میخورد
با هر نگاه شعله ورش غصه میخورد

حالا میان این همه نامرد روزگار
دارد برای تاج سرش غصه میخورد

شاید اگر غلط نکنم رسم عاشقی ست
باید که خون شود جگرش غصه میخورد

بر آن چه آمده به سرش نه به خاطر
اهل و عیال در سفرش غصه میخورد

گاهی به یاد اشک یتیمان مجتبی
گاهی به یاد گل پسرش غصه میخورد

هر شب به تیر و تیغ و سنان فکر میکند
در هر نوافل سحرش غصه میخورد

در بین سوت و هلهله ها تا که میرسد
یک نعش پاره در نظرش غصه میخورد

این کوفه اشک قافله را در می آورد
بر زینب و دو چشم ترش غصه میخورد

پرتاب سنگ و نی همه تفریح کوفی است
با زخم های بال و پرش غصه میخورد

بالای بام دارالعماره که می رسد
زل میزند به دور و برش غصه میخورد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]