فاطمه معصومه رحلت بدون نغمه خدا پوشانده بر آن قد و بالا رخت ایمان رامحمد بختیاری

خدا پوشانده بر آن قد و بالا رخت ایمان را 
پدر خوانده ست در او آیه آیه شرح قرآن را
 
چه لطفی سایه اش افتاده یارب برسر این شهر 
که غم لبریز شادی می کند حال پریشان را
 
ندارم غیر باران محبت پیشکش چیزی
خداوندا مگیر از من چراغ چشم گریان را
 
به صحنش عقل من از کوچه ی زنجیر برگشته
گواه آورده در درگاه او چاک گریبان را
 
به جا مانده ست شعله جای دل در سینه از شوقش
فرستادم به جای نامه مد آه سوزان را
 
به جایی که قدم بگذارد آن بانوی پاکی ها
کرم در لحظه خالی می کند از شرم میدان را
 
هزاران بار حل کردند زائرهای گریانش
در این آیینه کاری روضه ی شاه خراسان را
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]