حسن العسکری شهادت زمزمه خوبه پسر با ظرف آب اومد کنارشعبدالله باقری

هیچی تو حجره، نیست بجزغربت وغربت
داره یه بابا، تو دلش فقط  یه حاجت
رو سر مهدی، بکشه لحظه ی آخر، دست محبت
خوبه که آرزو نموند تو دل زارش
خوبه پسر با ظرف آب اومد کنارش
چش بابا به آب که خورد بارونی شد
حجره یه وقت مجلس روضه خونی شد
"" اگر کشتند چرا آبت ندادند
تو را زان در نایابت ندادند ""
خوبه تو حجره خواهرو دختر نداره
خوبه دم رفتن غم معجر نداره
خوبه نه حرف خنجره، نه حرف گودال
خوبه تو روضه اش نمیره مادری از حال
حسین...
*****
یوسف زهرا، رو گونه اش بارون میبارید
تموم عالم، داشت لباس غم میپوشید
ابرای غیبت، نقشه داشتن که بشینن، کم کم رو خورشید
خوبه خبر از جسم و نعل مرکبا نیست
خوبه نیازی به حصیر و بوریا نیست
چشاش و که برا همیشه بست باباش
مثل رقیه روضه خوند با گریه هاش
"" یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خواری دوران یتیمی ""
خوبه سر رو دامنش پیکری داره
خوبه یه انگشتر براش به ارث میذاره
خوبه چشاش آقا سجده ی خیزران ندیده
خوبه سر باباش بوی تنور نمیده
حسین...
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]
    محمدپنجشنبه، 11 آذر 1395 04:48
    سلام خدا خیرتون بده.....