شد مقدر که شود جام، حسن باده حسین
بنویسند حسن خوانده شود ساده حسین
کربلا هست همان انک بالواد حسن
یا بقیع است همان خطه ی آباد حسین
قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع
مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین
داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد
آه ای اکبر و ای اصغر و سجاد حسین
نیزه ها هلهله کردند به روی بدنت
تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین
نعلها روی تنت نقش ضریحی زده اند
تا شود سینه ی تو پنجره فولاد حسین
دست وپا میزنی افتاده عمو یاد حسن
زخم پهلوی توآورد که را یاد حسین
مجمع کوچه وگودال شده روضه تو
هم حسن پیش ، توجان داده هم افتاده حسین