علی النقی زیارت ، شهادت بدون نغمه شور و حالی عجیبمحسن کاویانی

نیمه شب بود و در حریم حرم
آیه آیه نسیم نازل شد
صحن عبدالعظیم و باران و...
شور و حالی عجیب حاصل شد

محو عطر فرشته ها بودم
تا طنین دعا به گوشم خورد
پلک هایم عجیب سنگین شد
رو به روی ضریح خوابم برد

خواب دیدم که شیری آهسته
پیش مردی غریب می نالد
آن زمانی که صورت خود را
پیش پایش به خاک می مالد

خواب ديدم تبسمی كرد و...
مرد گويا كه داشت جان می داد
از حصير نماز او تا او
رد پايی در آسمان افتاد

خواب دیدم که ناگهان صحنی
در فضایی سیاه ویران شد
شیرها هم به گریه افتادند
بغض ابری شکست و باران شد

وَ شتک های اشک یک مادر
علتی شد به صحن برگردم
به خودم آمدم نفهمیدم
به کجای زمان سفر کردم

غرق بودم میان افکارم
بر مشامم رسید عطر دعا
رفتم آهسته در دل باران
تا بخوانم دوباره جامعه را...

محسن کاویانی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]