افتاده دم آخر کار ما به جدایی
می میرم زفراقت تا شاید تو بیایی
از غصه در تاب و تبم رسیده جانم بر لبم
تو حسین و من زینبم
واویلتا واویلتا 3
می بینی نامه ات را روی سینه نهادم
پشت دروازه ی قم آمد زینب به یادم
گل می ریزند روی سرم به احترام مادرم
خاکی نشده معجرم
واویلتا واویلتا 3
عمر من شده کوتاه مثل سوره کوثر
در دوران جوانی می میرم مثل مادر
کسی من را سیلی نزد نخورده پهلویم لگد
یا حضرت زهرا مدد
واویلتا واویلتا 3