علی المرتضی شهادت ، بستر بدون نغمه امشب به جای چاه، غمت را به من بگوحیدر توکلی

ای کوه درد این دم آخر سخن بگو
امشب به جای چاه، غمت را به من بگو

گر فکر می کنی که تحمل نمیکنم
من می روم ز حجره برون، با حسن بگو

با آنکه فکر بی تو شدن قاتل من است
حتی شده دوباره ز بی تو شدن، بگو

بنگر رسانده ای به کجا کار دل، که من
گویم به التماس، ز غسل و کفن بگو

گر چه سخن ز پر زدنت می کشد مرا
راضی به هر چه گویی ام، از پر زدن بگو

لب باز کن دوباره تو و باز هم به من
|"زینب چنین به سینه و بر سر مزن" بگو

آن را که گفتی از من و عباس تا شنید-
-رنگش پرید و لرزه فتادش به تن بگو

گفتی تو از حسین و اباالفضل زد به سر
گر میشود بریده سرش از بدن، بگو

حاج حیدر توکلی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]