حسن المجتبی ولادت بدون نغمه زیر پایش خدا غزل می ریختسید حمید رضا برقعی

 زیر پایش خدا غزل می ریخت
غزلی را که از ازل می ریخت

آن امامی که تا سحر دیشب
روی لب های من غزل می ریخت

آن که در جیب کودکان یتیم
قمر و زهره و زحل می ریخت

آن کریمی که در پیاله ی دست
هر چه می ریخت لم یزل می ریخت

از هر آن کوچه ای که رد می شد
حُسن یوسف در آن محل می ریخت

تیغ خشمش ولی زمان نبرد
رنگ از چهره ی اجل می ریخت

شتر سرخ را به خون غلتاند
لرزه بر لشکر جمل می ریخت

آن امامی که روز عاشورا
از لب قاسمش عسل می ریخت

سید حمید رضا برقعی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]