خدیجه کبری ، محمد المصطفی رحلت واحد ، زمینه شام تدفیناحسان جاودان

مادر کسی چون تو (نشد یاور دین) 3
از چه غریبی تو (در این شام تدفین) 3
تو که داری بر تن کهنه پیراهن     نماند از آن مکنت، این (دم رفتن) 3
خورده ای غصه ی دین به خون جگر، به خون جگر، به خون جگر
گشته حالا کفنت عبای پدر، عبای پدر، عبای پدر

اینسان مرو مادر (بمان جان زهرا) 3
آتش مزن بر دل (ببين اشك بابا) 3
نخوان مادر امشب نوحه ي رفتن     نگاهي كن یک دم بر (سرشك من) 3
بر لبت مانده هنوز دعای سحر، دعای سحر، دعای سحر
مي روي مادر من، مرا هم ببر، مرا هم ببر، مرا هم ببر

اول مسلمانِ (تمام زناني) 3
ديده كسي مادر (به اين مهرباني؟) 3
شده دلها بر یک خنده ات محتاج    بشو یار بابا چون (شب معراج) 3
گشته آوای پدر  خدیجه بمان، خدیجه بمان، خدیجه بمان
نيمه ی شب بهر خودت دعایی بخوان، دعایی بخوان، دعایی بخوان

احسان جاودان
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]