محمد الجواد ولادت بدون نغمه ايل و تبار تو را مُراد نوشتندعلی اکبر لطیفیان

هر که سر خدمت نگار ندارد
هر چه که هم باشد اعتبار ندارد
بحث سر ديدن کريمي يار است
ور نه گدا بودن افتخار ندارد
وقت کرم دست تو به دست گدا خورد
بهتر از اين لطف روزگار ندارد
شانه بزن بيشتر به زلف کمندت
اين دل ما ترس تار و مار ندارد
صبح قيامت اگر تو دلبر مايي
هيچ کسي با بهشت کار ندارد
تا که خدا هست شاه و گدا هست
شاه اگر يار ماست روزي ما هست

لطف تو باشد اگر، حساب کدام است؟!
مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است؟!
علت خلقت تويي در عشق و گر نه
جبر کدام است و انتخاب کدام است؟!
چله اي بايد گرفت تا که بفهميم
سرکه کدام است يا شراب کدام است؟!
اين پدر پير تو چگونه بخوابد
پهلوي گهواره ي تو، خواب کدام است؟!
روي تو و روي او... چگونه بفهميم
در وسط اين دو، آفتاب کدام است؟!
هيچ کسي مثل تو وجود ندارد
مثل تو و سفره ي تو جود ندارد

باز بينداز سمت ما نظرت را
نوکر دربار کن غلام درت را
جاي تو عرش است و خاک قابل تو نيست
اين طرفي کرده اي چرا گذرت را؟!
بعد چهل سال گريه کردن و هجران
اين همه خوشحال کرده اي پدرت را!
بعد چهل سال، عاقبت شده وقتش
تا بگذارد به روي سينه سرت را
واي اگر وا شود ز چهره نقابت
پر کني از کشته کشته دور و برت را
شهر پر است از حسود، حرز بينداز
يا که عوض کن مسير رهگذرت را
در همه مولودهاي قوم پيمبر
هيچ کسي نيست از تو با برکت تر

لطف تو را از ازل زياد نوشتند
آينه ات را خدا نژاد نوشتند
خاک سر راه تو بهانه ي خلق است
خاک مرا از همين بلاد نوشتند
ايل و تبار مرا مريد نوشتند
ايل و تبار تو را مُراد نوشتند
هر چه خدا جود داشت داد به دستت
نام تو را اين چنين، جواد نوشتند
یا کرم و یا جواد عبد تو هستم
حضرت باب الجواد عبد تو هستم

هفت زمين در خور کبوتر تو نيست
غير بلنداي عرش بستر تو نيست
وقت نماز شبت تجلي الله
هیچ کسي جز تو در برابر تو نيست
خواست پدر بوسه اش براي تو باشد
خوب شد اين که کسي برادر تو نيست
گر چه علي اکبرِ امامِ رضايي
زخم ولي بر ضريح پيکر تو نيست
اين شب جمعه بده جواب همه را
آب مگر مهريه ي مادر تو نيست
از چه علي اصغر از فرات ننوشيد
از چه از آن مايه ي حيات ننوشيد

علی اکبر لطیفیان
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]