علی النقی شهادت بدون نغمه چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شدهحبیب نیازی

چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده
در حجره ای که بسته درش محتضر شده

برگـشته رنگ و روش تنش تیر می کشد
وقتــی كه زهــر بر بدنش كارگر شده

بـا چشم تـار تا به زمین خورد لـب فشرد
این ضعف چـیره بر بـدنش دردسـر شده

یك دست زد به پهلو، یك دست روی خاك
یـعنی كـه ارث مــادری اش بیـشـتر شده

دارد به روی مادر خـود فـكر مـی كند
خورشید عشق هر نفسش شـعله ور شده

دریا میان چشم تـَرَش جا گرفـته است
آری دوباره روضه ی زهرا گرفته است

حبیب نیازی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]