رؤیت هلال
شفق نیلگون وقت غروب
رفت خورشید آخر شعبان
همه مردم به بامها بودند
تا که رؤیت شود مه رمضان
تا که رؤیت شد آن هلال عزیز
همه تکبیر شوق سر دادند
همه تبریک گفته با شادی
از مه نو به هم خبر دادند
مه غفران رسید خسته دلان
ماه رحمت مه صفا آمد
ماه معراج قاب قوسین است
ماه پرواز تا خدا آمد
الغرض روی بامها همه جا
شادمانی ز دیدن مه بود
همه از جان و دل به استقبال
بر لب خلق حمدُ لله بود
زین حکایت دلم عجیب گرفت
اشک از دیده ام روان گردید
کوفیان روی بامهای بلند
ماه بر نیزه ای عیان گردید
وای از آن شهر و بامهای بلند
مردمانی ز مکر و حیله و ننگ
ماه زینب به روی نیزه عیان
منتظر کودکان همه با سنگ
وای از کوفه و دل زینب
دل عمه چقد پریشان است
چشمهایش چه کم فروغ شده
رویت ماه گرچه آسان است
آسمان پر شهاب شد یک آن
دودمان حیا چو رفت به باد
سنگی از بام خانه ای آمد
ماه زینب ز روی نی افتاد ...
محمود قاسمی – اراک
شفق نیلگون وقت غروب
رفت خورشید آخر شعبان
همه مردم به بامها بودند
تا که رؤیت شود مه رمضان
تا که رؤیت شد آن هلال عزیز
همه تکبیر شوق سر دادند
همه تبریک گفته با شادی
از مه نو به هم خبر دادند
مه غفران رسید خسته دلان
ماه رحمت مه صفا آمد
ماه معراج قاب قوسین است
ماه پرواز تا خدا آمد
الغرض روی بامها همه جا
شادمانی ز دیدن مه بود
همه از جان و دل به استقبال
بر لب خلق حمدُ لله بود
زین حکایت دلم عجیب گرفت
اشک از دیده ام روان گردید
کوفیان روی بامهای بلند
ماه بر نیزه ای عیان گردید
وای از آن شهر و بامهای بلند
مردمانی ز مکر و حیله و ننگ
ماه زینب به روی نیزه عیان
منتظر کودکان همه با سنگ
وای از کوفه و دل زینب
دل عمه چقد پریشان است
چشمهایش چه کم فروغ شده
رویت ماه گرچه آسان است
آسمان پر شهاب شد یک آن
دودمان حیا چو رفت به باد
سنگی از بام خانه ای آمد
ماه زینب ز روی نی افتاد ...
محمود قاسمی – اراک