فاطمه الزهرا شهادت بدون نغمه برای رفتنت خیلی جوانیمحسن عرب خالقی

ای جان من هر چند دیگر نیمه جانی
اما برای رفتنت خیلی جوانی
حالا که من اینجا غریبم بار بستی؟!
حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی؟
بابای خاکم، التماست می کنم که-
-بی من مشو ای مادر آب، آسمانی
کمتر بگو با من (امیرالمؤمنینم!)
أشهد مگو با این زبان بی زبانی
حالا برای اینکه من چیزی نفهمم
درکوچه خاک چادرت را می تکانی!؟
اندازه ی یک عمر پیرت کرده بانو
سنگینی آن ضربه دست ناگهانی
یک نیمه از روی تو، صبح  روشن من
نیمی دگر مثل غروبی ارغوانی
رو از علی می گیری اما زیر چادر
پنهان  نگردد مَحرمم، قدکمانی

محسن عرب خالقي
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]