رقیه سادات - - -- - -گوشواره**پروانه نجاتی**- - -

خم شد گذاشت روی زمین گوشواره را
تا قدری التیام دهد گوش پاره را

آتش گرفته گوشه ی دامان کوچکش
آبی نبود چاره کند این شراره را

ازخیمه های سوخته تا گود قتلگاه
هاجرشد و دوید به هرسو اشاره را

باران تازیانه و سیلاب سیلی ، اشک
تاریک کرده بود نگاه ستاره را

ازحال رفت ، بوته ی خاری پناه شد
درخواب دید کودکی و گاهواره را

درخواب دید رفته مدینه وتشنه نیست
لب جمع کرد خوردن آبی دوباره را...

زینب تمام همسفران را ردیف کرد
گم کرده بود دخترچندم ... شماره را ؟!

پروانه نجاتی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]