امام و رهبری - - -- - -سخنرانى مقام معظم رهبری در ديدار با مداحان اهل بيت(عليهم‏السّلام)*۱۳۶۸- - -

سخنرانى در ديدار با جمع كثيرى از ذاكران و مداحان اهل بيت(عليهم‏السّلام) در خجسته سالروز ولادت صديقه‏ى كبرى‏ حضرت زهرا(س)

28/10/1368

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

زبان معصومين نسبت به فاطمه‏ى زهرا، زبان ستايش و خضوع و خشوع‏

خدا را شاكر و سپاسگزاريم كه يك بار ديگر به ما توفيق و عمر داد تا اين روز شريف و خاطره‏ى عظيم را در خدمت شما برادران عزيز و سخنوران و خوانندگان مذهبى و مداحان اهل بيت(عليهم‏السّلام) باشيم و از نفس گرم و اشعار شما استفاده كنيم.

مقام فاطمه‏ى‏زهرا(سلام‏اللَّه‏عليها) در خور آن است كه عقول برجسته‏ى انسانهاى بزرگ، در اصليترين رشته‏هاى تفكرشان بينديشند و زبانهاى فصيحترين و بليغترين گويندگان و شعرا و سرايندگان، آن انديشه‏ها را در قالب كلمات بياورند و سرشارترين ذوقها و جوشانترين طبعهاى فياض و سيال هنرمندان و شاعران، آنها را به صورت شعر و سخن منظوم، با بهترين گويشها و حنجره‏ها بيان كنند. اگر اين طور بشود، شايد ذهن بشرِ متوسط امروز و ما كه از معارف حقيقى الهى دوريم و كشش نداريم كه در ذهن و دل و روحمان، حقايق والا و متعالى را درك بكنيم، بتوانيم گوشه‏يى از فضايل و مدايح و مناقب و محامد اين بزرگوار را بفهميم و درك كنيم.

وقتى انسان به رواياتى كه مربوط به فاطمه‏ى‏زهرا(سلام‏اللَّه‏عليها) مى‏باشد و از ائمه(عليهم‏السّلام) صادر شده است، مراجعه مى‏كند، مى‏بيند زبان معصومين (عليهم‏السّلام) نسبت به اين بزرگوار، آن چنان زبان ستايش و خضوع و خشوع است كه براى كسى كه مقام والاى فاطمه‏ى‏زهرا(عليهاالسّلام) را ندانسته باشد، ممكن است مايه‏ى تعجب بشود. از خود پيامبر اكرم(صلّى‏اللَّه‏عليه‏واله‏وسلّم) كه پدر و مربى اين مخدره‏ى بزرگوار بود، تا اميرالمؤمنين كه همسر او بود و تا فرزندان او - ائمه(عليهم‏السّلام) - هر كدام راجع به زهراى اطهر، جمله‏يى سخن گفته‏اند و آن را با زبان تعظيم و ستايش بيان كرده‏اند. اين، نشاندهنده‏ى آن مقام والا و توصيف‏ناشدنى است كه حقيقتاً براى ذهن قاصر ما، آن علوّ درجه‏ى معنوى و ملكوتىِ امّ‏الائمةالنّجباء(عليهاسلام‏اللَّه) قابل درك نيست و ما به قدر فهم خود، ممكن است رشحه‏يى از رشحات را درك كنيم.

مداحى، ادامه‏ى راه ستايشگران برجسته‏ى اهل بيت‏

اگر كسى، شاعرى، گوينده‏يى و يا خواننده‏يى بخواهد درباره‏ى اين بزرگوار حرفى بزند، شعرى بگويد، سرودى انشاد كند، شرايط اين كار چيست؟ آن چيزى كه امروز براى ما مهم مى‏باشد، اين است. چند سال است كه در مثل چنين روزى، با شما برادران مى‏نشينيم و راجع به مداحى و شعرخوانى و سخنورى و توصيف اهل بيت(عليهم‏السّلام) حرف مى‏زنيم و چيزهايى مى‏گوييم كه شما برادران مى‏شنويد و تلقى به قبول مى‏كنيد. نمى‏خواهيم آنچه را كه گفتيم، دوباره و سه‏باره تكرار كنيم. البته امسال جلسه‏ى ما، به حضور برادرانى از ساير شهرها - مخصوصاً برادران مشهدى كه در اين راه و كار و خدمت، سابقه‏ى زيادى دارند و همچنين برادران قم و ديگر شهرها - مزين است.

برادرانى كه در اين رشته هستند، توجه كنند كه مسأله‏ى مداحى، مسأله‏ى مهمى است. مداحى - همچنان كه قبلاً هم در همين جلسه به شما عرض كردم - ادامه‏ى راه ستايشگران برجسته‏ى اهل بيت در دوران اختناق اموى و عباسى است. قضيه، فقط قضيه‏ى شعرخوانى نيست؛ بلكه مسأله، مسأله‏ى پراكندن مدايح و فضايل و حقايق در قالبى است كه براى همه‏ى شنوندگان، قابل فهم و درك و در دل آنها داراى تأثير است. لذا شما اطراف كشور اسلامىِ آن روز - از اقصاى خراسان و سيستان تا يمن و مصر و كشورهاى مغرب اسلامى - را ببينيد، شيعيانى بودند كه راجع به اميرالمؤمنين و ساير ائمه(عليهم‏السّلام) و نيز راجع به فاطمه‏ى‏زهرا(س) حرف مى‏زدند و سخن مى‏گفتند و براى اين و آن، حقايقى را بيان مى‏كردند.

شعراى مداح، مورد توجه و تجليل و تكريم ائمه‏

شما در بين كلمات ائمه(عليهم‏السّلام) يا سيره‏ى آن بزرگواران، كسى را كه داراى چنين خصوصيتى است و اين‏گونه مورد توجه ويژه قرار داده باشند،كمتر مى‏بينيد ؛ مگر آن افراد بسيار برجسته - مثل «هشام‏بن حكم» يا «مؤمن‏الطاق» - كه اينها در بين رجال شيعه، بى‏نظير و يا بسيار كم نظير بودند. ائمه(عليهم‏السّلام)، امثال «هشام» و «مؤمن‏الطاق» را ستايش مى‏كردند و مورد توجه و علاقه قرار مى‏دادند؛ اما آن كسانى كه همين مدح و بيان فضايل را به زبان شعر بيان مى‏كردند - ولو آنچه كه مى‏گفتند، در حد اوج سخن «هشام‏بن‏حكم» هم نبود - مورد توجه و نوازش و احترام و تجليل و تكريم قرار مى‏دادند. علت اين كار چيست؟

شما ببينيد امام باقر و يا امام سجاد(عليهماالصّلاةوالسّلام) نسبت به «فرزدق» چه محبتى انجام دادند؛ در حالى كه «فرزدق» جزو شعراى اهل بيت نيست. او يك شاعر دربارى وابسته‏ى به دستگاههاى قدرت و يك آدم معمولى بود كه يك ديوان پُر از شعر، راجع به همين حرفها و مبتذلاتى كه شعراى آن روز بر زبانشان جارى مى‏كردند، داشت؛ ليكن چون يك‏بار وجدان او بيدار شد و در مقابل قدرت، حق را بيان كرد - آن هم به زبان شعر - شما ببينيد كه امام سجاد(عليه‏الصّلاةوالسّلام) چه محبتى نسبت به او انجام مى‏دهد. يا بقيه‏ى شعرايى كه مربوط به اهل بيت بودند - مثل «كميت» و «دعبل» و «سيّد حِمْيَرى» - و بقيه‏ى كسانى كه جزو شعراى اهل بيت محسوب مى‏شدند و به آنها علاقه‏مند بودند، همين وضعيت را داشتند.

خيلى از اينها، شعرايى هستند كه اگر چه نسبت به اهل بيت علاقه هم دارند، اما همه‏ى شعرشان درباره‏ى اهل بيت نيست. شما ديوان «دعبل خزاعى» را كه نگاه كنيد، اين‏طور نيست كه او از اول تا آخر، مدح اهل بيت را گفته باشد. خير، او يك شاعر است؛ ولى شعر او شعر سياسى و در جهت افكار و عقايد و محبت اهل بيت (عليهم‏السّلام) و جزو پيوستگان به اين خاندان است. ولايت، يعنى پيوستن و وصل‏شدن و جزو پيوستگان و مواليان اهل بيت(عليهم‏السّلام) قرار گرفتن. ببينيد اين «دعبل» - و همين‏طور «كميت» و ديگران - چه قدر در دنياى تشيع و در زمان ائمه(عليهم‏السّلام)، مورد احترام و تجليل بوده‏اند. علتش چيست؟

آن چيزى كه جناب «دعبل خزاعى» در قصيده‏ى «مدارس آيات» بيان كرده، يا آن چيزى كه «كميت بن زيداسدى» در قصايد «سبعه‏ى هاشميات» بيان نموده، يا آن حرفهايى كه سيّد حِميرى(رضوان‏اللَّه‏عليه) در اشعار خود ذكر كرده است، بيش از حرفهايى كه بقيه‏ى شيعه مى‏گفتند و براى هم بيان مى‏كردند، نيست؛ اما چرا در نظر ائمه (عليهم‏السّلام)، اين سخنان ارزش بيشترى پيدا مى‏كند؟ چون شعر است. آقايان، به اين نكته توجه كنند. مگر شعر چه خصوصيتى دارد؟ چون تأثير شعر در ذهن مخاطب بيشتر است. گاهى يك شاعر، يك بيت شعر مى‏گويد كه از چند ساعت حرف زدن يك سخنورِ توانا گوياتر است. يك بيت يا يك مصرع شعر، در ذهنها مى‏ماند و مردم آن را مى‏فهمند و تكرار مى‏كنند و نتيجتاً ماندگار مى‏شود.

تأثير خاص اشعار محتشم‏

گاهى مى‏بينيد كه براى حفظ يك بناى اعتقادى يا عاطفى، آن قدر كه يك شعر اهميت دارد، چندين كتاب اهميت ندارد. همين دوازده بند معروف «محتشم» كه جزو اشعار قديمى مرثيه و مصيبت است، با اين كه مطالبى كه در اين كتاب و در اين دوازده بند هست، چيزى نيست كه امثال او، شبيه اين مطالب را در كتابهاى خود نياورده باشند؛ در عين حال، اشعار او تأثير خاصى دارد. غالباً هم چيزهاى ذوقى است.

گر چشم روزگار بر او فاش مى‏گريست‏

خون مى‏گذشت از سر ايوان كربلا

آن چنان حادثه‏ى كربلا را براى مخاطب تصوير مى‏كند كه اين مفاهيم با همه‏ى بار اعتقادى و عاطفى و انسانى و سياسى و فكرى، در اعماق جان مستمع نفوذ مى‏كند. اهميت اين اشعار، چنين است.

باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است‏

باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است‏

ببينيد اصلاً با يك هنر و ذوق و ارايه‏ى سخن و به شكل خاصى، دل را متوجه مى‏كند. اهميت شعر، اين است.

خلفاى جور براى پيشرفت كار خود محتاج شعر بودند

رفتار ائمه(عليهم‏السّلام) اين گونه بود كه دعوت شعرى را تقويت مى‏كردند. فقط ائمه هم نبودند كه اين كار را مى‏كردند؛ نقطه‏ى مقابلشان هم همين طور بودند. يعنى همين خلفاى بنى‏اميه و بنى‏عباس، براى پيشرفت كار خود، محتاج شعر بودند و به شعرا پولهاى گزاف مى‏دادند تا براى آنها شعر بگويند. شعرا هم مى‏گفتند؛ چون پول و رشوه در ميان بود. حتّى گاهى اوقات، بعضى از شعراى متمايل به اهل بيت، براى آنها هم شعرى مى‏گفتند؛ براى اين كه پولى بگيرند!

امام باقر(عليه‏الصّلاةوالسّلام) در مجلسى نشسته بودند. «كُثَيِّر عَزَّه» كه يكى از شعراى معروف عرب است و متمايل به اهل بيت بود، او هم در جلسه حضور داشت. حضرت به او رو كردند و گفتند: «امتدحت عبدالملك؟»، تو مدح عبدالملك را گفتى؟ ملامتش كردند. در صدد عذرآوردن بر آمد. گفت: من چيزى در ستايش عبدالملك نگفتم. نگفتم كه تو امام‏الهدى هستى. حضرت تبسمى كردند و چيزى نگفتند. در اين بين، «كميت» از آن طرف مجلس بلند شد و بنا به خواندن آن قصيده‏ى معروف خودش - كه در مدح اهل بيت(عليهم‏السّلام) بود - كرد:

من لقلب متيّم مستهام‏

غير ما صبوة و لا احلام‏

آنها هم دنبال شعر بودند. خلفا به شاعران پول مى‏دادند، براى اين كه مثلاً در مدح بنى‏اميه يا بنى‏عباس و در باب اين كه اينها برحقند، شعر بگويند. امروز هم پول مى‏دهند و مى‏گويند به ابتذال بكشيد و اسلام را قدح كنيد و اهل بيت را مورد مذمت قرار بدهيد و شيعه را خراب كنيد. الان در دنيا دهها نويسنده‏ى مزدور قلم‏به‏مزد وجود دارند كه صاحب ذوق و هنر هم هستند و از اين پولهاى بى‏حسابِ دلارهاى نفتى مى‏گيرند و كتاب مى‏نويسند. من - به قول مشهديها - بُرى كتاب از همين مواردى كه اينها عليه اسلام و تشيع و امام(ره) و جمهورى اسلامى و ماها نوشته‏اند، دارم. تبليغات است ديگر؛ تبليغات با شيوه‏هاى خوب، اما با محتواهاى بد. ببينيد چه قدر قضيه اهميت دارد.

شرط اول اين است كه شعر خوب باشد

حالا اگر مداحى بتواند يك شعر خوب را كه داراى مضمون و محتواى خوبى باشد، با صداى خوبى بخواند، شما ببينيد كه چه قدر خدمت بزرگى است. بسم‏اللَّه، اين گوى و اين ميدان. منتها شرط اولش اين است كه شعر خوب باشد. اگر شعر خوب نبود، همه‏ى اين فضايلى كه ذكر كردم، هيچ كدام نخواهد بود. اين نكته را بدانيد. كسانى كه اين خصوصيات را داشته باشند، اگر يك قصيده را در مكان مناسب و با زبان و قالب و محتواى بايسته و حنجره‏يى مساعد بخوانند، شما ببينيد كه چه تأثيرى خواهد گذاشت. البته اين حنجره، مسأله‏ى مستحبى و نافله‏ى شعر است؛ فريضه‏اش همان شعر مى‏باشد. يعنى چنانچه شعر با صداى خوش همراه شد، تأثيرش مضاعف مى‏شود؛ اما در استخوان‏بندى اين كار، صداى خوش دخالتى ندارد. اگر صداى خوش بود و اين شعر را با آن محتواى خوب و با آن الفاظ زيبا و با آن مضمونى كه مورد نياز است، همراهى كرد، ارزش آن دو برابر مى‏شود. يقيناً قصيده‏يى را كه كسى اين گونه بخواند، ارزش آن از يك سخنرانى يكساعته‏ى يك آدم دانشمند بيشتر است.

اين‏كه ما مرتب در اين ديدارها به برادران عرض كرديم كه برويد اشعار قوى فارسى را در كتابهاى گوناگون پيدا كنيد و آنهايى را كه براى تفهيم مفاهيم و عقايد و اخلاق اسلامى و يا بينش سياسى و يا هر آنچه كه امروز جامعه‏ى اسلامى به آن نياز دارد و مناسب است، برگزينيد و بياوريد در محافل بخوانيد، براى همين تأثير است. آن وقت، شما يك «كميت» و يك «دعبل» خواهيد بود.

توجه به مفاهيم بلند اسلامى در سرايش اشعار

همان طور كه مطرح كردم، يكى از چيزهايى كه بايد در اين اشعار باشد، عبارت از مفاهيم بلند اسلامى - مثلاً در باب توحيد يا نبوت - است. بهترين اشعار قدما در باب توحيد و نبوت، همين مدايحى است كه شعراى بزرگ ما در مقدمه‏ى ديوانها و مثنويهايشان ذكر كرده‏اند و گفته‏اند. اين اشعار شعراى برجسته، مضامينى قوى و حقيقتاً روشنگر دارد كه انسان مى‏تواند پيامبر(ص) يا امام(ع) يا فاطمه‏ى‏زهرا(سلام‏اللَّه‏عليها) را با مضمون اين اشعار بشناسد. نمى‏گويم درست بشناسد، چون ما كه نمى‏توانيم آن بزرگواران را درست بشناسيم؛ اما در همان حدى كه ممكن است، بايد تلاش كنيم. مثلاً وقتى راجع به اميرالمؤمنين شعرى خوانده مى‏شود، بايد هم مقام معنوى على(ع) - كه ما از او خبر كمى داريم و از ذهن و فكر و دلِ ما آدمهاى پايين و متوسط پنهان است - و هم عبادت و مظلوميت و حكومت و عدل و ضعيف پرورى و دشمن ستيزى و جهاد اميرالمؤمنين(ع) را بشناسيم.

حدود بيست سال پيش، اين حرفها را مى‏زديم و خيلى، آنها را مى‏شنيدند؛ ولى نمى‏فهميدند كه ما چه مى‏گوييم. مى‏گفتيم فقط درباره‏ى خال و خط خيالى چهره‏ى ائمه(عليهم‏السّلام) شعر نسراييد. شعر گفتن درباره‏ى زلف و ابروى و چشم و عارض امام كه تعريف نيست. حالا ابروى اميرالمؤمنين(صلوات‏اللَّه‏عليه) كمانى باشد يا نباشد، مگر در شخصيت او چه‏قدر اثر مى‏گذارد؟! زلف او افشان باشد يا نباشد، مگر چه‏قدر اثر مى‏گذارد كه حالا بياييم در قصيده‏يى كه مى‏خواهيم راجع به اميرالمؤمنين بسراييم، از زلف اميرالمؤمنين بگوييم! البته، حالا به نظرم كم شده است.ان‏شاءاللَّه كه الان اين چيزها نباشد. وقتى مى‏گفتيم چرا اينها را مى‏گوييد، تعجب مى‏كردند و مى‏گفتند: پس چه بگوييم؟ مى‏گفتيم از مسايل زندگى و برجستگيهاى عملى على(ع) بگوييد. در آن روز، اين مسايل برايشان روشن نبود؛ اما امروز چگونه است؟ امروز، براى همه روشن است.

پيوند عاطفى مردم با ائمه را حفظ كنيد

زندگى اميرالمؤمنين را بيان كنيم تا بين او و خصومش در تاريخ و امروز مقايسه شود. اين چيز كمى نيست كه يك نفر حاكم باشد و تمام ازمّه‏ى قدرت - بيت‏المال و شمشير و نفوذ كلمه - در كف اقتدار او باشد، اما زندگى شخصى او آن چنان باشد كه به ياران نزديكش بگويد: شما نمى‏توانيد اين قدر سخت زندگى كنيد: «الا و انّكم لا تقدرون على ذلك»(1). غذاى او طورى باشد كه راوى از اصحاب اميرالمؤمنين به قنبر - خادم آن حضرت - بگويد: چرا اين نان جوينِ سختِ خشك را به اين پيرمرد مى‏دهى؟ و قنبر در جواب بگويد: من اين كار را نمى‏كنم، خود او مى‏كند. اوست كه اين نان و يا آرد جو را در داخل كيسه‏يى مى‏گذارد و در آن را مى‏بندد و گاهى هم مهر مى‏كند كه كسى باز نكند و آن را با شكر يا روغن يا قاتقى مخلوط نكند. «الا و انّ امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه»(2). اين، زندگى اوست. اين را بيان كنيد.

كسانى كه امروز در دنيا، داعيه‏ى حمايت از مظلومان و مستضعفان و ملتها و آزادى و حقوق بشر دارند، چگونه زندگى مى‏كنند؟ آيا درجوامع آنها فقير و مستمند نيست؟ آيا سر گرسنه بر بالين نهاده نيست؟ اينها را بگوييد، اينها را بيان كنيد. امروز شما خوب مى‏توانيد اينها راتصوير كنيد. اول براى خود و بعد براى ديگران تصوير كنيد. جهاد اميرالمؤمنين، چيز مهمى است. از دوران كودكى - مثلاً از سن يازده يا سيزده سالگى - كه او به عنوان يك انسان خودش را درك كرد، تا آخر عمر با دشمنان خدا مشغول مبارزه بود و بالاخره در اين راه هم جان داد. يك شاعر، چه قدر خوب مى‏تواند اين را بيان كند. يك گوينده، چه‏قدر خوب مى‏تواند اين را در ذهنها و تا آن اعماق دل مردم نفوذ بدهد.

شما پيوند عاطفى مردم با ائمه(عليهم‏السّلام) را حفظ كنيد كه يك بخش آن هم مسايل اخلاقى است. يك بار به مناسبت، در اين‏جا گفتم كه بعضى از اين غزليات - مثلاً غزليات صائب - درباره‏ى مسايل اخلاقى است كه به نظرم نمونه‏هايش را هم، در آن وقت برايتان خواندم. اين، اهميت و ارزش كار را نشان مى‏دهد. شاعرى كه بگويد و مداح و خواننده‏يى كه آن را بخواند، تأثير خوبى خواهد گذاشت. ان‏شاءاللَّه برادران در اين خصوص همت كنند.

نسبت به شعر سختگيرى كنيد

بحمداللَّه امروز ما خوانندگان خوب داريم. خدا را شكر كه صاحب فكر و صاحب نظر سياسى و صاحب انگيزه زياد است و در اشعار و خواندنهاى شما كه در بعضى از مناسبتها آنها را مى‏شنويم و مشاهده مى‏كنيم، واقعاً چيزهاى خوبى پيدا مى‏شود؛ اما توجه كنيد كه نسبت به شعر سختگيرى كنيد.

اين جلسه، جلسه مناسبى براى اين‏كه من بنشينم و بگويم كدام بيت، اگر اين‏طور بود، بهتر بود يا چه اشكالى داشت، نيست؛ اما اين كار بايد در مجامع ادبى انجام بشود. يعنى همين شعرى كه خودتان سروده‏ايد و ممكن است خوب هم باشد - قضاوت كلى نمى‏كنم - آن را در يك مجمع ادبى، وسط بگذاريد و به هر كسى كه آن شعر را نقد كند و اشكال بجايى بر اين شعر وارد نمايد، جايزه بدهيد تا قوى بشود. يا از اشعار خوبى كه ديگران دارند و يا از اشعار خوب خودتان استفاده كنيد. سعى كنيد اين گونه سطح شعرها را بالا بياوريد.

سِمت مداحى بايد حدود و ثغورى پيدا كند

امروز بحمداللَّه برادران اشعارى را خواندند كه بعضى از آنها، انصافاً و واقعاً اشعار بسيار خوبى بود و اين چيز بسيار با ارزشى است. البته بايد بتدريج طورى بشود كه اين سِمت مدّاحى - كه واقعاً يك منصب است - حدود و ثغورى هم پيدا كند. مداحى اهل بيت، خيلى بالاست. هم مقام بالا و هم تأثير زيادى در جامعه و ذهن مردم دارد. بايد بدانيد كه چه كسى مداح است، مقدّمات كار مداحى او چيست، چه قدر شعر مى‏داند، چه قدر حفظ است و چه قدر مى‏تواند بخواند؟ اين خصوصيات را بايد مركزى عهده‏دار شود. حالا نمى‏دانم اين مراكز مرسوم بايد اين كار را بكنند يا خود شما به كيفيتى فكرش را مى‏كنيد. اين چيزى است كه دنيا و نيازهاى جامعه‏ى امروز، غير از آن را بر نمى‏تابد و قبول نمى‏كند. بايد اين طور باشد. كسانى كه رسماً اين منصب را به عهده مى‏گيرند و لباس مقدس ستايش اهل بيت(عليهم‏السّلام) را بر تن مى‏كنند و مردم، آنها را به اين عنوان مى‏شناسند، بايستى خصوصياتى داشته باشند و مركزى باشد كه آنها را با اين خصوصيات تشخيص بدهد و صحه بگذارد. اميدواريم كه خداى متعال به شما توفيق بدهد.

حساسيت فوق‏العاده‏ى امام نسبت به مدح ائمه‏

امام عزيزمان - آن انسان بزرگ زمان ما - نسبت به مدح ائمه(عليهم‏السّلام) حساسيت فوق‏العاده‏يى داشت. ما شرح حال آدمهاى بزرگ را در كتابها خوانده‏ايم و بعضاً هم از نزديك ديده‏ايم؛ اما اين انسان، انسان ديگرى بود و با همه‏ى انسانهاى بزرگى كه ما شناخته‏ايم، فاصله‏ى زيادى داشت و حدش به همان حدود اولياءاللَّه مى‏خورد. آن سبْك انسان بود؛ نه مثل اين انسانهاى بزرگى كه در دنياى امروز و گذشته وجود داشتند و به عنوان انسانهاى بزرگ شناخته مى‏شدند. رهبر بزرگ ما، با آنها تفاوت زيادى داشت. انصافاً شخصيت عظيمى بود. ايشان، در ارتباط با خواندن و مدح و زندگى ائمه(عليهم‏السّلام) و پيوند عاطفى و محبت و تقويت اين رشته، حساسيت فوق‏العاده‏يى داشت. كسى در اين حد از مقام، اين قدر به اين مسأله اهتمام بورزد، نشاندهنده‏ى عظمت اين مسأله است.

عاطفه‏ى مردم ما و پيوندشان با ائمه(عليهم‏السّلام) و عشقشان كه در شادى آنها حقيقتاً شاد مى‏شوند و در عزاى آنها حقيقتاً محزون و غمگين مى‏شوند، چيز بسيار مهمى است. حفظ و تقويت و پالودن و پيراستن و جهت دادن و هدايت اين، برعهده‏ى كسانى از برگزيدگان - از جمله همين سلسله‏ى محترم مداحان كه داراى اين منصب عالى هستند - مى‏باشد.

ان‏شاءاللَّه خداوند به همه‏ى شما و ما و ملت ايران توفيق بدهد كه اين راه را تا آخر بپيماييم و ان‏شاءاللَّه شما را مشمول الطاف و مورد نظر ائمه‏ى هداة مهديين (عليهم‏السّلام) قرار بدهد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏

 


 

1) 1و2. نهج‏البلاغه، نامه‏ى 45

2)

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]