فاطمه الزهرا شهادت ، هجوم به خانه وحی واحد دو دست علی را که بستندمهران امیری

خدایا خدایا
عنان حیا را گسستند
در بیت حق را شکستند
دو دست علی را که بستند
خدایا خدایا
خدایا نگفتند
که دخت پیمبر غمین است
ز هجران بابا حزین است
پدر که نباشد چنین است
خدایا خدایا
خدایا، غمین است، ز هجر پدر غصه خورده
دلش سوخت، که دشمن، علی را از این خانه برده
واویلا واویلا، واویلا واویلا واویلا 3


فقط دود و آتش
کسی بین در مانده انگار
کسی خورده انگار به دیوار
امان از هجوم و ز مسمار
خدایا خدایا
صدا زد به سختی
کسی فضه را بهر امداد
بیا فاطمه بی کس افتاد
بیا محسنم رفت و جان داد
خدایا خدایا
صدا زد، که خوبم، علی جان! فدای سر تو
صدا زد، که خوبم، فدای دل مضطر تو  
واویلا واویلا، واویلا واویلا واویلا 3


علی را که بردند
بهارش به آنی خزان شد
غم و غصه اش بیکران شد
و اشکش چو سیلی روان شد
خدایا خدایا
صدا زد علی جان
نبینم که در بندی ای شیر
به پای تو من میشوم پیر
ببخشا رسیدم کمی دیر
علی جان علی جان
رسید و، خودش را، , برای امیرش فدا کرد
و قنفذ، در آن دم، علی را ز زهرا جدا کرد
واویلا واویلا، واویلا واویلا واویلا3

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]