حسن المجتبی شهادت بدون نغمه سَیّدُالشّباب اهلِ جنّترضا قاسمی

سلام می‌دهد به نام نامی‌ات سلام هم 
رکوع می‌شود به احترام تو قیام هم

تو کیستی که سَیّدُالشّباب اهلِ جنّتی
و سبطِ اکبرِ بهشتِ سَیّدُالاَنام هم

کرامتت نداشت مرز، مثل نور آفتاب
رسید سفره‌ات به ناسزای اهلِ شام هم

شفای دوره‌گردِ خاکِ مقدمِ تو سر زده
به اهل گورخانه‌های مرده از جذام هم

هزار خطبه‌ بود در بلاغتِ سکوت تو
هزار بی‌الف، بدون نقطه، بی‌کلام هم

تو جنگجوی جنگ صبری ای دلاور جمل!
پر از دَمِ علی‌ست ذوالفقارِ در نیام هم

تُعِزُّ مَن تَشاء یعنی ای مُعِزّ مؤمنین!
تو ماندی، از سپاه دشمنت نمانده نام هم

تُذِلُّ مَن تَشاء یعنی آن زن شترسوار
زنی که بو نبرد از آبرو، از احترام هم

شکسته شد به دستِ جانمازدزدها، نماز
فقط نه سجده و قیام، حُرمت امام هم

کدام نوحه آخرین دَمت شد ای جگربه‌لب؟!
که سوخت جانِ بر لبِ شهیدِ تشنه‌کام هم

چه آتشی‌ست داغ مادرت، که کم نمی‌شود
از آن دو نانجیب اگر بگیری انتقام هم

دوباره گریه در غم تو را شروع می‌کنیم
اگر میان روضه کارمان شود تمام هم
 

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]