رقیه سادات شهادت زمینه بابا حسین جانحسین روشنازاده

سه سالمه ولی ، پیر شدم از غمات
پوستم ترک ترک ، شده مث لبات
چند شبه فکر اون ، حمله و غارتم
حرف می زنم ولی ، درد داره صورتم ۲
 
دیشب توو خواب دیدمت
بعد یه ماه دوباره بوسیدمت
من بودم و بوی خوش پیرهنت - بابا دیدمت
 
غصه یادم رفته بود
رو بازوهام جای کبودی نبود
چادرم اصلا نمیداد بوی دود - عمو جون که بود
 
خوش اومدی به (ای) / خرابه شام (تموم دنیام)
خیال می کردم که شدی / شهید گمنام ۲
 
بابا حسین جان ۳ بابایی - بابا حسین
 
 
دختر شاهم و ، داد می زنه سرم 
چکمه‌ی جنگیو ، می ذاره رو پرم
دختر شاهم و ، اسیر دشمنم
رد پاهای شمر ، مونده روی تنم ۲
 
با پای پر آبله 
با دستایی که بسته توو سلسله
سخته دویدن پشت این قافله - با این فاصله
 
خستم از این ساربون
یه لحظه هم به ما نمیده امون
موهات بابا چرا میده بوی نون - ای وای امون
 
با خیمه ها سوخت / شال رو دوشم
سخته شنیدن برا من / سنگینه گوشم ۲
 
بابا حسین جان ۳ بابایی - بابا حسین
 
 
دختر شاهم و ، خرابه خونمه
گم که می شم سرت ، رو نی نشونمه
دختر شاهم و ، بی حرمتی دیدم
کِی توی زندگیم ، رو سنگا خوابیدم ۲
 
از سیلی تاره چشام
سخته برام گفتن از این شهر شام 
از پشت دروازه تا بزم حرام - توی ازدحام
 
بد مستای چشم چرون
سکینه رو با دست می‌دادن نشون
می زد رو لب های تو با خیزرون - ای وای امون
 
شب ها نشسته / باید بخوابم
شکسته پهلوم دقیقا / مثل ربابم ۲
 
بابا حسین جان ۳ بابایی - بابا حسین
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]