بابایی رو برومه !؟ / خوش اومدی شبونه
بیا بشین رو پام تا / بهت بدم نشونه
یادته گوشواره واسم خریدی
گفتی دخترم چقدر بهت میاد
حالا واکن پلک چشماتو ببین
کند بابا گوشوارمو؛ بهم نداد
کندن و بردن
لخته خونه جای این گوشوارم
بد جوری دادن بابا آزارم
شبا روی خاکا سر می ذارم
النگوهامو
در آوردن بابا جونم با زور
روی نی می دیدمت از اون دور
بدجوری زدش منو اون مزدور
بابایی بابایی بابایی - بابایی ۲
کاشکی بشه که دیگه / چشاتو روم نبندی
دردای من زیاده / پرت شدم از بلندی
یه شب از روو ناقه افتادم زمین
نمی دونی چی بهم گذشت بابا
روی گونه من از سیلی زجر ...
ردِّ انگشتر تو نشست بابا
مومو کشید و
ما رو برد اون روز میون بازار
دنیا شد روی سر ما آوار
ای خدا لعنت به مردم آزار
بگم بابا جون
از گرسنگیِ تاره چشمام
ندادن چیزی به ما جز دشنام
خسته ای ... بیا بخواب روی پام
بابایی بابایی بابایی - بابایی ۲