شده است سهم فرات از خجالت آب شدن
عطش چشیدن و از تشنگی عذاب شدن
ابوالفضائل این خانواده شرمنده است
شده است سهم جگرها فقط کباب شدن
عجب مقام رفیعی، که منحصر در اوست
شهید العطش کودک رباب شدن
به شأن او شهدا رشک بی حساب برند
به رتبه ی "پسر فاطمه" خطاب شدن
امان اهل زمین را امان نیازی نیست
خوشا برای علمداری انتخاب شدن
محال باشد از این آستانه نومیدی
محال باشد از این آستان، جواب شدن
برای روضه ی در سوخته که این شرط است
برای صحن و سرای حسین باب شدن
کفیل حوریه ها بوده است یعنی که
برای فاطمیات حرم حجاب شدن
دعا کند که شود پیش مرگ زینب ها
دو دست، فدیه کند وقت مستجاب شدن
خبر برای رقیه رسیده از چشمش
رواق آینه در معرض خراب شدن
گمان که عاقبت روی ماه او این است
عمود خوردن و در صحنِ عرش، قاب شدن
نجف برای عزا آمده کنار تنش
برای زائر دستان آن جناب شدن ...