علی اصغر شهادت بدون نغمه شش ماهه قوممحسن حنیفی

عرشیان بوسه که دادند به رویش با هم
دل سپردند سر طره ی مویش با هم 

طفل شش ماهه این قوم، کلیم الله است
طور دیدند در انوار گلویش با هم

با تلظّی لبش نادعلی می خوانند
اهل عرفان همه دلداده ی هویش با هم

کعبه دور سر گهواره ی او می گردد 
زمزم و نیل دو تا حاجی کویش با هم 

معنی نازک از آن حنجره برداشته اند
شعرها تشنه ی یک جرعه سبویش با هم 

خون دویده است چرا بر لب طفل معصوم 
همه از خیمه دویدند به سویش با هم

خون عرش است که بر شانه ی شاهنشاه است 
طفلِ در زیر عبا جان حجاب الله است

 

آه ای بغض گلوگیر تو در حنجر آب
نحر کردند تو را تشنه چرا در برِ آب؟

گوش تا گوش بهشت است پریشان شده است
گوش تا گوش گلویت غم سر تاسر آب

عرشِ خود را به روی آب بنا کرد خدا
ربّ آب است رباب و تو شدی سرور آب

روضه خوان لب تو ماهی هر دریا شد
شد تلظی لبت مرثیه ی منبر آب

حوریان زخم گلو را به لطافت بستند
مرهم زخم تو تنها شده چشم تر آب

پیکرت را پدرت بر پدر خاک سپرد؟
یا به آغوش کشیده است تو را مادر آب؟

بر سر نیزه عزیز دلم آرام بخواب 
می سپردند تو را کاش به آغوش رباب
 

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]