قدس شریف و مقاومت ، علی اصغر ، حجت المهدی فراق و وصال ، شهادت بدون نغمه طفل مذبوحرضا تاجیک

می نویسیم که در دل غم هجران داریم
ما کویریم که شوق نم باران داریم 

گرچه دل خسته از این معرکه ی بیدادیم
می نویسیم که ما منتظر فریادیم 

خسته از فتنه ی دنیای غبارآلودیم 
چاره ای نیست فقط منتظر موعودیم 

همه زخمیم که یک روز علاجش برسد 
در مسیریم که یک روز سراجش برسد 

عمرو عاصان زمان حرف عدالت دارند 
خودشان قاضی و از حکم شکایت دارند

شمر کیشان زمان تشنه ی قدرت هستند 
ساربانهای زمان در پی فرصت هستند 

هرچه نفرین بفرستیم بر این ظلم، رواست 
سالیانی است که هر لحظه ی ما عاشوراست
 
الغرض یوسف زهرا! نفسی نیست مرا 
جز تو ای یار! که فریادرسی نیست مرا 

تو بیا تا خبر رجعتت اعلام شود 
تا که آشوب جهان با دمت آرام شود 

اثر ظلم به هرجای زمین معلوم است 
آهِ در بغض زمان، آهِ دل مظلوم است 

در سکوتند همه، شرط مسلمانی نیست 
جرم آن کودک مظلوم فلسطینی چیست
 
هرکه از حق شده محروم تو را می خواند 
مادر کودک مظلوم تو را می خواند 

وای بر طایفه ای که همه در خواب خوشند 
لعن الله بر آن قوم که نوزاد کشند 

طفل مذبوح که دیدیدم همه جان دادیم 
به خدا یاد غم طفل رباب افتادیم ...

آه که پای همین روضه شدم بیچاره
‎با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره
 

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]