عبدالله بن الحسن ، حجت المهدی فراق و وصال ، شهادت بدون نغمه خیر در این دنیا نیسترضا تاجیک

چشم ما منتظران از غم تو بارانیست 
تا نیایی به خدا خیر در این دنیا نیست 

حسرت دیدن تو قلب مرا سوزانده
آتشی جز غم تو در دل من برپا نیست

انتظار فرجت افضل الاعمال من است 
که به جز دیدن تو بر لبم استدعا نیست
 
ما از این روضه به آن روضه به دنبال توایم
کار ما تا تو نیایی همه سرگردانیست 

تا نیایی به خدا بی کس و کاریم همه 
بی تو ای زندگی ام! زندگی ام زیبا نیست
 
همه جا هستی و روی سر ما سایه ی توست
همه جا هستی و روی تو به ما پیدا نیست

شب پنجم سفری سوی مدینه برویم 
بُعد منزل نبود، این سفری روحانی ست 

نه ضریحی و رواقی و نه گنبد؛ صد حیف 
سایبانی به روی قبر بنی الزهرا نیست 

ای حسن جان! دل ما شوق زیارت دارد
بین آن صحن و سرایی که محرم جا نیست
 
نظری کن که برای پسرت گریه کنیم 
پسری که پر از عشق است و دلش طوفانی ست 

از حرم آمد و خیره شد و با قاتل گفت
این چه وضعیت سر بریدن قربانیست؟!

از روی سینه ی او پای خودت را بردار 
نانجیب! عرش خدا معرکه ی دعوا نیست 

اینقدر ضربه نزن! حنجره اش ریش شده 
مگر این حنجره جای بوسه ی زهرا نیست؟!
 

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]