رقیه سادات شهادت واحد دختر شاهه ولیمحسن نوان

دختر شاهه ولی آواره شده
چاره ی دنیاست که بیچاره شده
تاج سر اهل زمین و آسمونه
نبینید اینجور لباساش پاره شده 

حور و ملک پروونشه * ولی * کنج خرابه خونشه
گم میشه زیر دست و پا * ولی * سر رو نی نشونشه
کوه کرم بوده باباش * ولی *  شبا گرسنه خوابیده
هر جا خوابش برده تهش * بی بی * با لگد از خواب پریده

زدن نداره / از بس زدینش نا نداره 
زدن نداره / دختری که بابا نداره ۲

 

فرقی نداره دیشبش با امشبش
اول شب تازه شروع میشه تبش
وقتی که ناله می زنه توو گریه هاش
سنگ صبورش میشه عمه زینبش

خواب می دید اون شبا رو که * باباش * تا صبح براش قصه می گفت
قصه ی روزای خوش و * واسش * بی درد و بی غصه می گفت
زانوهاشو بغل می کرد * حسرت * می خورد به حال بچه ها
توو خواب می لرزید زیر لب * آروم * همش می گفت بابا بابا

بابا نداره / که سر روی پاهاش بذاره
زدن نداره / دختری که بابا نداره ۲
 

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]