عروجت بر تمام گفته هایت مهر تایید است
کلامت نور بود و خطبههایت عینِ توحید است
نمازِ عشق را با خونِ خود تفسیر میکردی
کنون محرابِ تو، دریای بیپایانِ امید است
به عهد خود وفا کردی، به دریا دل زدی، رفتی
که موج از یادِ نامت تا ابد، سرشارِ تمجید است
تو را هر لحظه در آیینهی دل جُستم و دیدم
که نامت تا ابد در سینهی تاریخ، جاوید است
تو را ای “آلهاشم”، آسمان در خون صدا میزد
برای اهلِ درد، این سرنوشتِ سرخ، چون عید است
تو را در تیرهی ظلمت نشان نور میخوانند
و یادت روشنیبخشِ دلِ شبهای نومید است
اگرچه خاک، جسمت را در آغوشِ خود آسوده
ولی روحِ تو در افلاکِ هستی همچو خورشید است